نقد کاربردی

آلوده تر از ما هم وجود دارد‏

سوال مهم این است که چرا برای حل برخی مشکلات حیاتی لاینحل که به سلامتی شهروندان چنگ انداخته، از برون سپاری طفره می روند؟
برون سپاری Outsourcing به واگذاری انجام فرایندها یا فعالیت‌های داخلی به یک مجری حقیقی یا حقوقی اطلاق می شود.

به طور مثال به منظور ارتقا سطح بازی های فوتبال ؛ کنترل و مدیریت تیم ملی فوتبال ایران را به عنوان یک سرگرمی محبوب به آقای کارلوس کی روش، مربی پرتغالی و پس از او به مارک روبرت ویلموتس، مربی بلژیکی می سپارند و بابت این سرگرمی پرجاذبه، مبالغی نجومی به عنوان حق الزحمه پرداخت می کنند. یا برای تولید یک انیمیشن یا فیلم سینمایی، از کارگروههای خارجی دعوت می کنند و پول آن را با ارز خارجی از جیب وزارت ارشاد می پردازند.

البته مثالهای زیاد دیگری در زمینه برون سپاری به گروههای خارجی شایان ذکر است که خوانندگان گرامی بهتر از هر کسی به آن اشراف دارند.

اینک سوال مهم این است که چرا برای حل برخی مشکلات حیاتی لاینحل که به سلامتی شهروندان چنگ انداخته، از برون سپاری طفره می روند؟

ما برای حل معضل آلودگی هوا در تهران و بعضی شهرهای بزرگ چه اقداماتی را در پیش گرفته ایم و این اعمال چه تاثیری در برطرف شدن مشکلات داشته است؟

آیا با ذکر سطح آلودگی بالاتر برخی شهرهای هند و چین در حد ۳۰۰ و ۳۶۰ ، شهروندان باید با خوشحالی و رضایت، آلودگی سطح ۲۰۰ را به عنوان امری عادی پذیرفته و با آن کنار بیایند؟

وقتی ما در جدول سطح آلودگی کشورهای جهان جزو آلوده ترین ها باشیم و سوال شونده در جواب به ملتی که برای حل مشکلات خود، او را در مسئولیت گماشته، پاسخ دهد آلوده تر از ما هم وجود دارد، این دقیقا مثل این است که در جواب چرا تریاک می کشید؟ بگویند فلانی و فلانی هروئین و شیشه مصرف می کنند.

مردم قدرت مالی خریدن عمارتهای ۱۰۰۰ متری و نصب تصفیه کننده های هوای Luftmed آلمان را در ورودی خروجی های خانه خود ندارند.

وقتی بوهای متعفنی در کل یک کلان شهر می پیچد و هر اداره و موسسه ای عقیده ای را منتشر می کند، آیا نباید به برون سپاری روی آورد؟

یکی اظهار می دارد بقایای ساختمان پلاسکو سرمنشا بوهای بد است.  یکی می گوید پدیده وارونگی هوا باعث بوها شده است. آن یکی بوهای بد را جزو نشانه های آغاز زلزله معرفی می کند و بعد مخالفین دلایلی اقامه می کنند که خیر، بنابر فلان ادله ها گمانه زنی های پیشین صحت ندارد. القصه:

آن که دستش به سوی گوش رسید        دیگری حال پیل زو پرسید

گفت شکلیست سهمناک عظیم      پهن و صعب و فراخ همچو گلیم

آن که دستش رسید زی خرطوم           گفت گشتست مر مرا معلوم

راست چون ناودان میانه تهی‌است       سهمناکست و مایه تبهیست

وان‌که را بد ز پیل ملموسش        دست و پای ستبر پر بوسش

گفت شکلش چنان‌که مضبوطست  راست همچون عمود مخروطست

کبری حسینی لنگرودی / مدیر مسئول

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا