اعصاب و روانتفسیر سلامت

جوکر

مشکلات روحی تجاربی است که بدون هیچ استثنا با درجات مختلف در نوع بشر روی می دهد و با تأثیر بر تفکر و رفتار، باعث ‏ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی می شوند. اما بسیاری از مردم اطلاعات و درک درستی از وجود آن ها در ‏خود و یا اطرافیان خود ندارند و رقم خوردن بسیاری از فاجعه های انعکاس یافته در صفحه ی حوادث نقاط مختلف جهان، ‏شاهدی بر این مدعاست.
این درجات مختلف از بیماری های روحی دارای علائمی هستند که نشانه شناسی و تجزیه و تحلیل ‏آن ها توسط متخصصین، می تواند به شناسایی و مداوای بیمار و بیماری منجر شود. بیماری هایی که افسردگی، اضطراب، ‏وسواس، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا شماری از آن ها هستند.‏
شهر خیالی گاتهام و مردم آن در فیلم جوکر، نمادی از جامعه ای است که فاصله ی طبقاتی و بی توجهی به زندگی مردم ‏فرودست، حوادث ناگواری را رقم می زند که این حماقت ها «دومینو گونه» به زندگی تمام اقشار تسری پیدا کرده و نهایتا کام ‏همه را زهرآگین می سازد.‏
صفحه حوادث رسانه ها تاریخچه ای است که حیات جوکرهای شناخته شده را به ما تذکر می دهند تا جوکرهای شناسایی نشده ‏و شایسته ی مداوا و درمان را پیدا کرده و از بروز فاجعه در جامعه جلوگیری کنیم.‏
‏… مرد قاتل عنوان کرد: تصور کردم نوجوان مقتول، تجسمی از نوجوانی خود من است. چون از خودم متنفر بودم او را کشتم تا ‏خودم را پیش از بزرگسالی نابود کنم.‏
‏… نمی خواستم همسر عزیزم را بکشم ولی او فریاد می کشید و من می خواستم فقط ساکت شود. به همین خاطر بر شدت ‏ضربات با میله می افزودم تا سرانجام ساکت شد.‏
‏… زندگی پر از بدبختی است. کودکان و همسرم را کشتم تا همه به آرامش برسند…‏
خلاصه داستان جوکر

آرتور فلک  Arthur Fleck شخصیت منفی و اصلی فیلم به سندروم روحی موسوم به ناخویشتن ‌داری عاطفی Pseudobulbar affect دچار است و در مواقع نامناسب و همچنین زمان بروز مشکلات روحی، به طرز هیستری می‌خندد. او برای کنترل بیماری خود از خدمات اجتماعی رایگان در شکل مشاوره با روانشناس و مصرف دارو استفاده می کند.

فیلم، زندگی او را از سال ۱۹۸۱پی می گیرد. زمانی که این مرد میانسال همراه با مادر خود پنی در شهر گاتهام زندگی می کرد. آرتور به عنوان دلقک در یک مرکز نمایش محقر کار می کند و خرج خود را با اجرای نمایش های صحنه ای درمیاورد.

شهر گاتهام با فقر و بیکاری و جرم و جنایت‌های سازمان‌یافته مواجه است و آرتور در شرایطی که باید از مادر بیمار خود نیز نگهداری کند، تحت تاثیر این همه فشار به ستوه آمده است.

آرتور جنب محل کار در حال تبلیغ برای جذب مشتری است که چند اوباش خیابانی برای تفریح وی را مورد ضرب و شتم قرار می دهند. در رختکن همکارش راندال به او اسلحه ای می دهد و می گوید در اوضاع وخیم شهر بهتر است قدرت دفاع از خود را داشته باشد.

آرتور می گوید نمی تواند بهای یک اسلحه را به او بپردازد اما راندال اصرار می کند که اسلحه را قبول کرده و هر وقت که پولی به دستش رسید، بدهی خود را تسویه کند.

رویای آرتور ستاره شدن در اجراهای استندآپ کمدی است اما وضعیت وخیم روحی و بضاعت کم او در این کار، توفیق چندانی نصیبش نمی کند. با این حال سوفی همسایه اش ، زن سیاهپوستی را که روی خوش به او نشان داده، دوست خود به حساب آورده و به مسابقه استندآپ کمدی دعوت می کند تا اجرای او را در نوبت مقرر تماشا کند. آرتور پس از استندآپ کمدی، برای فرار از تنهایی عاطفی به بهانه های مختلف به دیدار سوفی می رود.

آرتور به میان تماشاچیان برنامه تلویزیونی موری فرانکلین، مجری یک برنامه پرمخاطب و موفق تلویزیونی می رود. آنجا در آغاز برنامه پس از اینکه موری فرانکلین حرفهایی خنده دار درباره شهردار می زند، آرتور با صدای بلند می گوید: “موری دوستت دارم” و پس از آن از سوی فرانکلین به صحنه دعوت می شود تا مورد پرسش های مجری بذله گوی تلویزیونی قرار گیرد.

آنجا از بدون پدر بزرگ شدن و نگهداری از مادر پیرش حرف میزند و مورد تحسین فرانکلین قرار می گیرد. غافل از اینکه مجری تلویزیونی قصد مضحکه کردن آرتور و خنداندن تماشاچیان به قیمت خرد کردن شخصیت مصاحبه شونده را دارد.

آرتور در حین اجرایی در بیمارستان کودکان، اسلحه راندال از جیبش بیرون می افتد و این تخلف به مدیرش گزارش می شود. راندال برای تبرئه خود در محل کار به زعم خود پیشدستی کرده و به دروغ عنوان می کند که آرتور بطور برنامه ریزی شده  قصد خریداری اسلحه را داشته است. مدیر با شنیدن دروغهای راندال تصمیم به اخراج آرتور می گیرد و دفاعیات ناموفق آرتور قادر به تغییر تصمیم مدیر نیست. او مستاصل و پریشان با لباس دلقک ها وارد قطار مترو می شود و آنجا به طور تصادفی شاهد آزار مسافری بیچاره به دست سه نفر لاابالی است. استرس این صحنه به ناراحتی هایش می افزاید و دچار خنده های هیستری و غیرقابل کنترل می شود.

اوباش مست با شنیدن خنده های آرتور قربانی خود را رها می کنند و به سراغ او می آیند و سه نفری به ضرب و شتم وی مشغول می شوند. کاسه صبر آرتور لبریز شده و اسلحه را بیرون می کشد و هر سه نفر را از پا در می آورد. او به این نتیجه رسیده که بالاتر از سیاهی رنگی نیست و تصمیم می گیرد از این پس روشی دیگر را برای زندگی در پیش گیرد.

این سه قتل در تلویزیون مورد بررسی قرار می گیرد و توماس وین کاندیدای شهرداری گاتهام که میلیاردری مغرور است در جواب به پرسش مجری تلویزیون عنوان می کند که مقتولین جزو طبقه ثروتمندان و افراد موفق بوده اند و عامل یا عوامل این قتلها دلقک هایی هستند که نمی توانند برتری افراد موفق را تحمل کنند.

این اظهارات نسنجیده در تلویزیون، جامعه ملتهب گاتهام را همچون آتشفشانی غران به مرحله انفجار و بیرون ریزی گدازه ها می رساند و مردم خشمگین با لباس و گریم دلقک ها به خیابان ها یورش می آورند و شورشی غیرقابل کنترل آغاز می شود.

با قطع شدن بودجه خدمات اجتماعی، مشاوره رایگان و داروهای آرتور قطع می شود و این بر بحران های زندگی اش می افزاید.

پنی مادر بیمار و متوهم آرتور به او می گوید که درواقع او پسر میلیاردر مشهورتوماس وین است. آنها یک روز عاشق یکدیگر بودند ولی چون او برگه هایی را امضا کرده بود و همچنین بخاطر مصلحت پسرش آرتور، ترجیح داده در این باره سکوت کند.

آرتور از پشت پرچین فلزی عمارت توماس وین، با حرکات خنده دار تلاش می کند تا بروس پسر خردسال وین را بخنداند که آلفرد محافظ کودک سر می رسد و آرتور هویت خود و مادرش را فاش می کند و می گوید قصد ملاقات با پدر خود توماس وین را دارد. آلفرد با تحقیر به او می گوید که خود را بخاطر این ادعای احمقانه مضحکه عام و خاص نکند. او مادرش پنی را زنی متوهم و بیمار معرفی می کند که مدتی در عمارت توماس وین به عنوان خدمتکار حضور داشته و سپس اخراج شده است.

دو کارآگاه به نام برک و گریتی پیگیر قتل های مترو هستند و با سر نخ های موجود برای پرس و جو به خانه آرتور می روند و پرسش های بازجویانه خود را با پنی مطرح می کنند.

پنی از فرط استرس و ترس دچار سکته مغزی شده و به بیمارستان انتقال می یابد. دو کاراگاه پس از روبرو شدن با آرتور، سوالات خود را با او در میان می گذارند و بردن اسلحه به بیمارستان کودکان و اخراج از محل کار بخاطر خریداری اسلحه را محور سوالات خود قرار می دهند. آرتور با جوابهای دوپهلو و سربالا، سیاست انکار را در پیش گرفته و آنها را به سراغ نخود سیاه می فرستد.

آرتور با توماس وین روبرو می شود و از او می خواهد تا هویت او را معلوم کند. توماس با مستنداتی ثابت می کند پنی زنی با بیماری روحی شدید است و مدتها در آسایشگاه روانی بستری بوده و پس از ترخیص، آرتور را از پرورشگاه به فرزندی گرفته است.

آرتور به بیمارستان می رود و مادرش را پس از سکته مغزی ملاقات می کند. آنجا از تلویزیون برنامه خنده دار موری را می بیند که کلیپ های استندآپ کمدی آرتور را تقطیع کرده و بطرزی تحقیرآمیز به تمسخر می گیرد. او تازه متوجه می شود که موری شکارچی سوژه برای به تمسخر گرفتن و خنداندن مخاطبین خود به قیمت در هم شکستن شخصیت و به بازی گرفتن آبروی قربانیان سوژه شده خود است.

آرتور به آسایشگاه روانی محل بستری پنی رفته و به دلیل امتناع مسئول بایگانی از ارائه اطلاعات، پرونده مادر خود را می دزدد و در گوشه پرتی در آسایشگاه مشغول مطالعه آن می شود.

آرتور در حین بررسی مدارک داخل پرونده، با واقعیات هولناکی درباره گذشته خود و مادرش مواجه می شود.

پس از بررسی بخشی از پرونده، معلوم می شود پنی با مردی منحرف و روان بیمار طرح دوستی ریخته و آن مرد با رضایت و اطلاع پنی، بارها به آرتور، فرزند خوانده اش تجاوز کرده است و آرتور طی ضرب و شتم های منجر به بستری و آزارهای جنسی، دچار آسیب های مغزی دائمی شده است.

او به دنبال آگاهی از فجایع گذشته، از دلایل واقعی بیماری مغزی و روزگار تلخ خود مطلع می شود و به بیمارستان محل نگهداری پنی می رود و بی درنگ او را به قتل می رساند.

آرتور بدون اطلاع قبلی وارد آپارتمان سوفی می شود. سوفی با ترس و نارضایتی از او می خواهد تا آپارتمانش را ترک کند. طرز رفتار سوفی نشان می دهد برخوردهای قبلی آرتور و سوفی، توهمات و رویاهای آرتور بوده اند و در واقعیت اتفاق نیفتاده است.

از استودیوی محل اجرای برنامه موری با آرتور تماس می گیرند و می گویند به دلیل استقبال بسیار زیاد مخاطبین از پخش بریده های استندآپ کمدی آرتور و موضوعات مطرح شده، تلفن های زیادی داشتند که نشان دهنده اشتیاق فراوان تماشاچیان به حضور او در برنامه است.

آرتور می پذیرد و مشغول گریم خود با ظاهر یک دلقک می شود که راندال و دستیار کوتوله اش به نزدش می آیند. راندال با نگرانی به او می گوید پلیس بجز او از همه کارکنان سوالاتی درباره قتلهای اخیر در مترو پرسیده است و از او می خواهد تا حرفهایی را که احتمالا به پلیس زده با او هماهنگ کند که اظهارات آتی او ضد و نقیض نباشد.

آرتور بی درنگ راندال را به قتل می رساند و از کوتوله وحشت زده می خواهد تا بدون نگرانی از آنجا خارج شود.

آرتور برحسب دعوت به استودیو می رود و مورد استقبال موری فرانکلین و تهیه کننده قرار می گیرد. آنها از گریم دلقک او جا می خورند و با توجه به مردمی که با شکل و شمایل دلقک در خیابان ها به تظاهرات مشغول هستند از او می خواهند تا در حین مصاحبه از فحاشی و حرفهای نژادپرستانه پرهیز کند.

آرتور هم از موری می خواهد تا هنگام معرفی او به تماشاچیان از وی به عنوان جوکر یاد کند.

برنامه با حضور آرتور شروع می شود. موری فرانکلین تلاش می کند دوباره آرتور را مورد مضحکه قرار دهد اما این بار موفق نمی شود و بحث وارد مباحث سیاسی و اجتماعی می شود.

آرتور جلوی دوربین اعتراف می کند که قتل سه نفر در مترو به دست او صورت گرفته است و سپس از تحقیر مردم گاتهام از سوی توماس وین گلایه می کند. در آخر هم خباثت های موری فرانکلین را برمی شمرد و او را مقابل چشم تماشاچیان با یک گلوله از پا در می آورد.

اتومبیل پلیس در حال انتقال آرتور به اداره پلیس است که در ازدحام مردم خشمگین گرفتار می شوند. آنها پلیسها را مضروب کرده و آرتور را به عنوان نماد عصیان خود علیه سیستم گاتهام نجات می دهند. مردم با لباس و ماسک دلقکها به خیابان ها آمده اند و شورش خیابانی همه جای شهر را فرا گرفته است.

توماس وین به اتفاق همسر و پسرش از ساختمانی خارج می شوند و با عجله می خواهند به سویی بروند که فردی ناشناس او و همسرش را به ضرب گلوله از پا در می آورد.

شورشیان گاتهام، آرتور را چون فرماندهی برگزیده، در دل جمعیت خود جای می دهند و چشم به او می دوزند تا آنچه که فرمان خواهد داد را اجرا کنند و آرتور در حال اندیشیدن به زندگی عجیبی است که پیش تر تراژدی اش می دانست ولی اینک عنوان می کند که کل این زندگی یک کمدی لعنتی است.

جوکر Joker 2019

کارگردان:  تاد فیلیپس

تهیه‌کننده:  تاد فلیپس  بردلی کوپر

نویسنده :  تاد فلیپس  اسکات سیلور

بر اساس داستان جوکر اثر : دی‌سی کامیکس

بازیگران:

واکین فینیکس در نقش آرتور فلک (جوکر)

رابرت دنیرو در نقش موری فرانکلین، مجری برنامه تاک شو

زازی بیتز در نقش سوفی داموند

فرانسیس کانروی در نقش پنی فلک، مادر آرتور

برت کالن در نقش توماس وین (وی به‌طور سنتی پدر دشمن دیرینه جوکر یعنی بتمن است ولی برخلاف کمیک وی در اینجا نقش مهمی در خاستگاه جوکر ایفا می‌کند)

مارک مارون در نقش مأمور وری فرانکلین

گلن فلشلر در نقش یک کمدین

بیل کمپ در نقش پلیس گاتهام

برایان کالر در نقش استریپر پیر

دانته پریرا اولسن در نقش بروس وین (پسر توماس وین که در بزرگسالی تبدیل به بزرگترین دشمن جوکر یعنی بتمن می‌شود)

شیا ویگهام در نقش پلیس گاتهام

داگلاس هاج در نقش آلفرد پنی‌ورث

موسیقی : هیلدور گودنادوتیر

فیلم‌برداری: لارنس شر

تدوین: جف گروث

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا