ژنرال شیرو ایشی پزشک و میکروبشناسی که شیطان را به سجده واداشت
ژنرال شیرو ایشی Shiro Ishii پزشک ، میکروبشناس و افسر عالی رتبهٔ ارتش ژاپن بود.
ایشی رشته پزشکی را در دانشگاه کیوتو Kyoto فراگرفت.
او در سال ۱۹۲۱، به عنوان افسر جراح وارد ارتش ژاپن شد. فعالیتهای ایشی در دانشکده پزشکی ارتش، آنچنان مقامات نظامی را تحت تاثیر قرار داد که او را برای طی مدارج فوقتخصص، به مدت دو سال به دانشگاه کیوتو فرستادند. در طول دوران تحصیل، او باکتریهای مختلف را در ظروف گوناگون با خود حمل میکرد و می گفت «باکتری ها، حیوانات دست اموز من هستند». این کارِ موجب شده بود تا توجه اکثر کارکنان دانشگاه به او جلب شود.
ایشی در طول سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۷ تلاش میکرد تا روسای ارتش را به سرمایه گذاری برای تولید سلاحهای بیولوژیک راضی کند اما مقامات برای جلوگیری از تجارب تکراری، ایشی را موظف ساختند سال ۱۹۲۸ سفری دو ساله را به کشورهای مختلف غربی آغاز کند تا آنچه دانشمندان کشورهای پیشرفته در مورد کارکرد سموم مختلف می دانستند، به آموخته های شیرو ایشی افزوده شود.
این پزشک جاه طلب در این مدت، تحقیقات گستردهای دربارهٔ اثرات سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی در دوران جنگ جهانی اول و پس از آن انجام داد. این تور دو ساله، دستاوردهای چشمگیری به همراه داشت.
«سادائو آراکی» وزیر جنگ دولت ژاپن تحت تاثیر ایده هایی که شیرو ایشی از اقدامات کشورهای غربی الهام گرفته بود، حمایت همه جانبه خود را نثار این پزشک سیاه دل کرد. به این صورت اداره پژوهشگاه ۷۳۱ یک مرکز جنگ بیولوژیک در ارتش ژاپن به او سپرده شد.
در مسلخی که به طور مصلحتی نام «دایرهٔ پیشگیری بیماریهای اپیدمیک» بر آن گذاشته بودند، آزمایشهایِ غالباً مرگباری بر روی زندانیان چینی انجام می شد.
البته در آن دوران اکثر کشورهای درگیر کارزار یا درصدد جنگ، رقابتی غیر انسانی را برای تولید سلاح های کشتار جمعی از جمله سلاح های میکروبی و بیولوژیکی آغاز کرده بودند.
به طور مثال آلمانها اردوگاههای مرگبار و آزمایشگاههای کشت باکتری سیاه زخم داشتند. آنچه بیشتر در تاریخ انعکاس یافته، گزارش جنایتهایی است که دولتهای پیروز، از دولتهای شکستخورده منتشر کردهاند و طبق این گزارشها، واحد ۷۳۱ ژاپن در منطقه منچوری، یکی از مخوفترین و ترسناکترین مراکز پژوهشی در راستای تولید سلاح های کشتار جمعی بود.
ژاپنیها به قصد کشورگشایی، دستاندازی به خاک همسایگان را آغاز کردند.
دیدگاههای نژادپرستانهای که نازیها در آلمان رواج میدادند، از قرنها قبل، به واسطه مذهب «شینتو» در ژاپن نهادینه شده بود؛ ژاپنیها قرنها بود که خود را تافته جدابافته میدانستند.
آنها از اواخر دهه ۱۹۲۰، برای دستیابی به مواد اولیه بیشتر، نفوذ در اراضی چین را آغاز کردند. در آن زمان چینی ها به شدت درگیر منازعات داخلی بودند و ضعف و فساد اداری کشور را فرا گرفته بود، در سال ۱۹۳۱، منچوری، ایالتی در شمال شرقی چین، به اشغال ژاپنیها درآمد و این سرآغاز دستاندازی به دیگر مناطق این کشور بود.
برخی بر این باوراند که ژاپنیها، همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم به فکر دستیابی به سلاحهای شیمیایی و میکروبی افتادند؛ اما اردوگاهی بزرگ با نام «دایره پیشگیری از بیماریهای اپیدمیک » در سال ۱۹۳۴ تاسیس شد که ماموریت واقعی آن سنجش کارکرد انواع سلاح های میکروبی و بیولوژیکی بر روی انسانها بود که بعدها با نام واحد ۷۳۱ شناخته شد.
چرا آمریکا بر آزمایشهای میکروبی ژاپن روی چینیها سرپوش گذاشت؟
اردوگاه ۷۳۱، درصدد دستیابی به فراوردههایی بود که بتوان از آنها برای کشتار جمعی استفاده کرد.
تجربه استفاده آلمانیها از گاز کلر در جنگ جهانی اول، برای جنگسالاران ژاپنی سخت خوشایند بود و آنها، توسعه این سلاح ها را گامی تعیین کننده در مسیر اقتدار خود میدانستند.
«شیرو ایشی»، در سال ۱۹۳۵ به درجه سرهنگی رسید و ریاست و کنترل این اردوگاه مخوف را برعهده گرفت.
او پیشتر سابقه کار روی تولید سلاحهای بیولوژیک را در آزمایشگاه مخفی قلعه «ژونگما» داشت؛ آزمایشگاهی که نخستین نسل سلاحهای میکروبی را برای ژاپنیها تولید کرد.
ژاپنیها با سرعتی خارقالعاده اردوگاه ۷۳۱ را ساختند؛ ۱۵۰ ساختمان در زمینی به مساحت شش کیلومتر مربع بنا شد تا همه چیز برای فجیعترین نوع جنایت علیه بشریت، آماده باشد.
لوازم آزمایشگاهی خیلی سریع کار گذاشته شد تا پزشکان و تکنسینهای ژاپنی، آزمایشات شوم خود را این بار نه روی موش های آزمایشگاهی؛ که بر روی انسان های دردمند و به قل و زنجیر کشیده شده بیازمایند.
«پلیس نظامی ارتش امپراتوری ژاپن» مسئول تحویل این اسرا به واحد ۷۳۱ بود.
کامیونهای حامل آدمهای بختبرگشته وارد اردوگاه میشد و بعد از مدتی، خاکستر اجساد سوخته آنها را به بیرون از اردوگاه منتقل میکردند.
قربانیان تا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، مشتمل بر افراد عادی و بعضاً نظامی چینی، مغولی و کرهای میشدند.
آمار قربانیان تا آغاز جنگ، به بیش از سه هزار نفر رسید؛ این تعداد برای ارائه گزارشهای مفصل ۹ فوریه ۱۹۳۹، توسط شیرو ایشی، در سالن بزرگ کنفرانس وزارت جنگ ژاپن، درباره «جنگ بیولوژیک» کافی بود. ژاپنیها چنان از دستاوردهای ایشی شادمان بودند که او را به مقام سپهبدی رساندند و بودجه آزمایشها را به دو برابر افزایش دادند.
جنایتهای خوفناک
برخی از دستاوردهای به اصطلاح علمی ژاپنیها، در مجلههای معتبر علمی دنیا، پیش از جنگ جهانی دوم، منتشر میشد. آنها در نوشتههایشان، از آزمایش روی «میمونهای منچوری» سخن میگفتند، اما در واقع این میمونها، همان افراد بدبختی بودند که مورد آزمایشهای میکروبی و شیمیایی قرار میگرفتند.
پزشکان ژاپنی معتقد بودند مرگ، باعث آغاز روند تجزیه در پیکر انسان میشود و به همین دلیل، پس از تزریق میکروب در بدن قربانی، پیکر او را «زنده شکافی» میکردند و اجزای داخلی آن را بیرون میآوردند! گزارشهای وحشتناکی که بعدها به دست آمد، نشان میداد که ژاپنیها برای حل مسئله بیماری سوزاک و سیفلیس برای نظامیان وحشی و عیاش خود، به آزمایشهای گستردهای دست زدند؛ باکتری سوزاک و سیفلیس به عنوان واکسن، به بدن اسیران تزریق و روند پیشروی بیماری بررسی میشد.
گاه میکروب را به بدن زنان باردار تزریق میکردند و پس از ابتلای آن ها، شکمشان را میشکافتند و جنین را بیرون میآوردند تا تأثیر میکروب روی بدن جنین را مطالعه کنند!
طاعون، وبا و سیاهزخم، از جمله موارد مورد علاقه تکنسینهای اردوگاه ۷۳۱ بود.
اطلاعات به دست آمده از این جنایتهای غیرانسانی، صرف ساختن سلاحهای محرمانهای میشد که آنها را هم روی شهروندان چینی آزمایش میکردند؛
با انتشار میکروب در مناطق شهری! بیش از ۵۸۰ هزار نفر، تنها در آزمایش انتشار ککهای آلوده به طاعون در شهر «چانگدی» جان باختند. بیش از ۲۵ هزار انسان، در اردوگاه ۷۳۱، مورد آزمایشهای بیولوژیک و شیمیایی قرار گرفتند و از بین رفتند.
از زنانی که به عنوان موش آزمایشگاهی وارد اردوگاه میشدند، به عنوان برده جنسی نیز، سوءاستفاده میشد.
برای مطالعه روی درمان یخزدگی، اجزای بدن اسیران زنده را منجمد و سپس آن را بررسی میکردند. برای مطالعه روی درمان سوختگی نیز، از همان روش انجماد استفاده میکردند.
حتی سلاحهای معمولی، مانند نارنجک هم، در این اردوگاه مورد آزمایش قرار میگرفت و تأثیر کشتار آنها بررسی میشد. گازهای شیمیایی نیز، بخش مهمی از آزمایشها را در بر میگرفت؛ ژاپنیها انواع گازهای مؤثر بر اعصاب و پوست را به صورت انفرادی و گروهی آزمایش میکردند.
سرانجام کار جنایتکاران واحد ۷۳۱
پیش از تسلیم ژاپن در سال ۱۹۴۵ شیرو ایشی واحد ۷۳۱ را منحل کرد و به کارکنان تحت امر دستور داد تا زمان مرگ از افشای رویدادهای ارودگاه مخوف خودداری کنند.
سال ۱۹۴۵ سرهنگ «مورِی سندرز» Colonel Murray Sanders با ناو آمریکایی «اِستِرجـِس» Sturgess به ژاپن مغلوب اعزام شد.
او میکروبشناسی مشهور و عضو «مرکز تسلیحات میکروبی ارتش آمریکا» بود. مأموریت او، تحقیقات گسترده دربارهٔ فعالیتهای تسلیحاتی بیولوژیک ژاپن بود.
سندرز ژاپنیها را تهدید کرد که در صورتِ عدم همکاری و افشایِ اطلاعات مربوط به تسلیحات بیولوژیک ژاپنی، پای روسها را به ماجرا باز خواهند کرد.
ژاپنیها از این موضوع وحشت داشتند و نمیخواستند سیستم قضایی روسیه وارد ماجرا شود. فردای آن روز، سندرز اطلاعاتی مکتوب دریافت کرد که در آن به فعالیتهای بیولوژیک ژاپن اشاره میشد.
سندرز این اطلاعات را به ژنرال داگلاس مکآرتور General Douglas MacArthur ارائه کرد که فرمانده نیروهای ائتلافی در دوران اشغال آن توسط متفقین بود. او در خفا با جاسوسان ژاپنی بر سر معاملهای به توافق رسید.
قرار شد در ازای دریافت جزئیات تحقیقات و آزمایشهای انجام گرفته بر روی انسان، فرمانده واحد ۷۳۱ و پزشکان و محققان همکار وی از مصونیت قضایی برخوردار شوند.
مسئولان آمریکایی پس از دریافت تمام اسناد مورد نظر، به دقت کلیه فعالیتهای پرسنل «واحد ۷۳۱» را زیر نظر گرفتند و حتی نامههای آنان را می خواندند و سانسور میکردند.آمریکاییها معتقد بودند که این اطلاعات ارزشمند است و بههیچ وجه مایل نبودند به دست سایر کشورها، بهویژه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، بیفتد.
سالها بعد، ریچارد درایتون Richard Drayton ، استاد تاریخ دانشگاه کمبریج، بر اساس اسنادی که در اختیار داشت، فاش کرد که آمریکاییها، شیرو ایشی را به آزمایشگاه بزرگی در مریلند آمریکا منتقل و از تجربیات هولناکش، استفاده کردهاند.
فیلم هایی در مورد اعمال ضد انسانی واحد ۷۳۱ ساخته شدهاست که آثار زیر مواردی از آن است:
۱۹۸۶ – «دریا و شرنگ»؛ ژاپن؛ کارگردان کی کومای
۱۹۸۸ – «خورشید سیاه: ۷۳۱» ؛ چین؛ کارگردان: مو تون-فِی
۱۹۹۲ – «واحد ۷۳۱: آزمایشگاه شیطان»؛ چین؛ کارگردان: گادفری هو
۲۰۰۷ – «دو تفسیر از جهنم»؛ چین؛ تهیهکننده: جیمز تی. هونگ؛ مستندی دربارهٔ واحد ۷۳۱ که توسط راویان ژاپنی و چینی بیان میشود.
۲۰۰۸ – «حکمت دشنه»؛ روسیه؛ کارگردان: آندری ایسکانف