معرفی فیلم: Inferno/ دوزخ
هالیوود به خاطر وصل بودن به بدنه پنتاگون و سیا به محرمانه ترین سطوح اطلاعات دسترسی دارد. هر از چند گاهی مطبوعات و رسانه ها اخبار جلساتی را منتشر می کنند مبنی بر همگرایی روسای سازمان امنیت و پنتاگون با مدیران استودیوها و تهیه کنندگان هالیوودی تا پس از تولید آثار مورد نظر، اذهان مخاطبین در راستای پذیرش تفکری خاص آماده شود.
متولیان دولتی گاهی با پول و گاهی با ارائه امکانات و بعضا هر دو در تولید بسیاری از آثار سفارشی شرکت می کنند و هالیوود نیز برای برخورداری از منابع مالی و امکاناتی با آغوشی گشوده از سفارش های این چنینی استقبال می کند.
اپیدمی بیماری های نوظهور و انتشار ویروس های آزمایشگاهی از سوی تروریست ها یکی از این مضامین حمایت شده است که بطور مداوم تولید و عرضه می شوند.
رزیدنت ایول های یک تا هشت، ۱۲ میمون، من افسانه هستم، ۲۸ روز بعد، ۲۸ هفته بعد، اپیدمیک، قرنطینه ۲۰۰۰ ، قرنطینه ۲۰۰۸، وحشت در خیابان ها، حامل، ویروس و بسیاری فیلم های دیگر در این زمره اند.
در این شماره قصد معرفی فیلم دوزخ را داریم.
خلاصه فیلم
داستان فیلم با یک سخنرانی مغرضانه آغاز می شود. برتراند زوبریست میلیاردر متنفر از جمعیت انسانها، ازدحام میلیاردی آدمیان را عامل بروز بسیاری از ناهنجاری ها عنوان می کند.
ظاهرا رد پایی از زوبریست را در اقداماتی مجرمانه یافته اند. در صحنه بعد او در حال فرار است و سپس با پرت کردن خود از ارتفاع خودکشی می کند.
Brouchard ماموری که در تعقیب زوبریست بود ، ناکام از دستگیری وی، بسیار ناراحت و شکست خورده به نظر می آید.
رمزشناس مشهور پروفسور رابرت لنگدون، استاد دانشگاه هاروارد وقتی چشم باز می کند درمی یابد زخمی و رنجور در یک اتاق بیمارستانی در فلورانس ایتالیا بستری است، و هیچ خاطره ای از وقایع دردآوری که طی چند روز گذشته رخ داده در ذهنش نیست اما همچنان گرفتار رویدادهای جهنمی پی در پی است.
دکتر Sienna Brooks ، پزشک معالج رابرت به او اطلاع می دهد که کسی قصد قتل وی را داشته و زخم یک گلوله در سرش موجب فراموشی موقت او شده است.
یک پلیس مشکوک برای ملاقات او به سراغش می آید ولی بزودی مشخص می شود که او قاتلی بیرحم است که می خواهد او را بکشد.
رابرت لنگدون از میان حوادث و مخاطرات بسیار فرار می کند و داستان فیلم را پیش می برد. او که حافظه خود را از دست داده، از همه در فرار است و قاتلی مرموز و اجیرشده، پلیس ایتالیا، اعضای یک سازمان فوق حرفه ای و پنهان و نمایندگانی از سازمان بهداشت جهانی، همه در تعقیب او هستند.
در میان وسایل شخصی لانگدون، یک نشانگر فارادی پیدا می شود، یک پروژکتور مینیاتوری با نسخه اصلاح شده از نقشه جهنم ساندرو بوتیچلی است. این اولین سرنخ از نقشه ای مجرمانه محسوب می شود که Bertrand Zobrist ، یک متخصص ژنتیک میلیاردر با شخصیتی خطرناک و بی ثبات علیه همه انسانها طراحی کرده است.
لنگدون و دوستش بروکس می فهمند زوبریست یک ویروس آزمایشگاهی که به آن لقب “Inferno” داده، در مخفیگاه شیطانی اش طراحی کرده است تا نیمی از جمعیت جهان را نابود کند.
در این حال، آنها توسط سازمانی امنیتی و عوامل سازمان بهداشت جهانی (WHO) ردیابی شده اند، و سعی در حمله به آپارتمان را دارند .
لنگدون مجبور می شود دوباره فرار کند. الیزابت سینسکی سرپرست مأمورین سازمان بهداشت جهانی، پیش تر عاشق لانگدون بود و سایه هایی از خاطرات گذشته بر ماموریت وی حضور می یابد. آنها هم در تلاشند تا از انتشار ویروس جلوگیری کنند.
دانش لانگدون در مورد رمزشناسی و تاریخ موجب می شود گذرگاه های پنهان در فلورانس بر آنها آشکار شود و به این دو امکان می دهد تا سرنخ هایی از قبیل حروف و عبارات را که منجر به کشف مکان های مختلف در فلورانس و ونیز می شود، دنبال کنند.
Zobrist پیام ویدئویی ذخیره شده ای برای مامور تحت امر خود تدارک دیده است. این پیام راهنمایی مجرمانه در مورد نحوه انتشار ویروس است.
گروههای جستجوگر مطلع می شوند که منبع ویروس در محفظه ای پلاستیکی پنهان شده است. همه با مقاصد مختلف در تلاش برای رسیدن به ویروس هستند. با خیانت یکی از کارکنان سازمان بهداشت جهانی، محل اختفای ویروس به منظور انتشار آن منفجر می شود اما مخزن ویروس پیش تر خنثی و ایمن شده است.
پس از پایان یافتن بحران، لنگدون به منظور بازگرداندن میراث باستانی دانته به فلورانس باز می گردد.