اکتساب تعاملات سودمند با بیماران سرطانی
تأثیرات منفی بیماری سرطان علاوه بر جسم فرد مبتلا، روح و روان او را نیز درمی نوردد. بیماران سرطانی تحت فشار روانی شدیدی قرار دارند، به همین دلیل رفتار مناسب و نحوه ی برخورد صحیح با آن ها از اهمیت در خور توجهی برخوردار است.
در سیر بیماری، آسیبپذیری افراد در برابر سختیهای عاطفی تغییر میکند؛ انجام آزمایشهای تشخیصی، اطلاع غمبار از نتایج، انتظار برای شروع درمان، تغییر نوع درمان، پایان درمان، ترخیص از بیمارستان، زندگی و بقا پس از معالجه، پیگیریهای بعدی، دوره احتمالی عود بیماری و مواجهه با مرگ، هر کدام بیمار را با شرایط عاطفی متفاوتی مواجه میکند.
بعلاوه زمینه قبلی بیماریهای اعصاب و روان مانند افسردگی، اضطراب، وابستگی به مواد، اختلالات شناختی و مشکلات اجتماعی مانند هزینههای مالی، تنهایی و مشکل در روابط خانوادگی آسیب پذیری افراد را افزایش میدهند.
در این راستا تشریح شرایط «هیرال دوگی» یکی از بیماران سرطانی از زبان خودش، می تواند نمونه ای عینی برای روشن تر کردن وضعیت یک بیمار سرطانی باشد.
هیرال دوگی میگوید: «وقتی یکی از دوستان خوبم کلی طول کشید تا برای ملاقاتم به بیمارستان بیاید، خیلی ناراحت شدم.»
او حالا ۲۴ ساله است و در ۲۱ سالگی به نوعی لوکمیا، سرطان خون، مبتلا شده بود.
هیرال میگوید: «به محض اینکه مریض میشوید، مردم شروع میکنند آسه رفتن و آمدن و نگرانند بگویند دارند از زندگی لذت میبرند، اما شما همچنان دوست دارید از آنها بشنوید که خوش میگذرانند و شبنشینی میکنند. روی شبکههای اجتماعی میدیدم که دوستم مهمانی میرود و خوش است – که هیچ اشکالی هم نداشت – اما من به این فکر میکردم که چرا نمیآید مرا ببیند؟ بدترین روزهای زندگیم بود و واقعا به او احتیاج داشتم.»
در نهایت دوست هیرال برای ملاقاتش به بیمارستان آمد و گفت زودتر نیامده، چون نمیدانسته باید چه بگوید.
«وقتی بهم گفت خیلی عصبانی بودم، اما حالا که بهش فکر میکنم، میتوانم بفهمم که نمیتوانسته با موقعیت کنار بیاید.»
سرطان میتواند دوستیها را متحول کند. تجربه هیرال، تجربه غیرمعمولی نیست.
در پژوهش تازهای از بنیاد خیریه سرطان نوجوانان، ۴۰ درصد از ۱۲۱ بیمار سرطانی نوجوان، گفتهاند که بعضی از دوستانشان پس از تشخیص بیماری با آنها قطع رابطه کرده و سهچهارم آنها میگویند که رابطه دوستیشان دستخوش تغییرات شده است.
«کاترین رادول»، ۲۳ ساله از ولز شمالی، سال دوم دانشگاه بود که فهمید به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شده. او همچنان تحت درمان است و در انتظار نوبت پیوند سلول بنیادی است.
کاترین، اکیپ دوستی سهنفرهای در دانشگاه داشت اما میگوید همهچیز پس از بیماری تغییر کرد.
«سعی کردم ارتباطم را حفظ کنم اما فقط یکی از آنها از خودش تمایل نشان داد. در نهایت دیگر با آن دوتا تماس نگرفتم و هنوز هم با هیچکدامشان حرف نمیزنم. »
کاترین میگوید البته آن یک دوستی که ماند، نهایت تلاشش را کرده که او را سرحال بیاورد و متفاوت از گذشته با او رفتار نمیکند.
«وقتی سرطان میگیرید انگار فقط مجبورید در مورد بیماری حرف بزنید و خوب است وقتی دوستان به شما سر میزنند و از چیزهای معمولی صحبت میکنند. »
حس معذب بودن
تقریبا نیمی از ۱۲۱ بیمار جوانی که در نظرسنجی شرکت کرده بودند، میگویند که دلیل اصلی دوری کردن دوستان این است که معذبند چه بگویند یا چکار کنند.
این دقیقا همان چیزی است که رایان هاروی، وقتی در ۱۴ سالگی متوجه شد به سرطان خون مبتلا شده، فهمید.
او میگوید: «چندتا از دوستانم از من فاصله گرفتند و رابطهشان را قطع کردند. آن موقع خیلی دردناک بود اما حالا تقریبا میفهمم چرا این رفتار را کردند. سرطان مثل یک تابوی عظیم است و به نظرم خیلی از آنها فکر میکردند من میمیرم و نمیدانستند چطور با این وضعیت کنار بیایند.»
او حالا ۲۲ سال دارد و میگوید طی چند سال گذشته فهمیده که رفیق واقعی کیست و بعضی از آنها در جریان درمان، «کنارش ماندهاند».
«وقتی در بیمارستان بودم، بعضی از آنها پیغام میدادند که در مکدونالد هستند و میپرسیدند چیزی میخواهی برات بخریم … که عالی بود چون حس میکردم هنوز به حساب میآیم، به اضافه اینکه طی مراحل درمانی واقعا گرسنهام میشد.»
به دوستی که سرطان دارد چه باید بگویید؟
هلن ویچ، از بنیاد خیریه سرطان نوجوانان، به تازگی کارزاری برای آگاهیرسانی در مورد بهترین روش حمایت از دوستان مبتلا به سرطان راه انداخته است.
او میگوید: «کاملا قابل درک است که بترسیم، ندانیم چکار کنیم یا چه بگوییم، یا از این بترسیم که حرف نامناسبی بزنیم. اما دوست شما همین الان هم گرفتار بدترین تجربه ممکن است، بنابراین هرچه بگویید یا هرکاری بکنید، آنقدرها بد نخواهد بود.»
مهمترین توصیههای او این است که دوستتان را به حساب بیاورید و در جریان امور قرار بدهید، گفتوگوهای معمولی داشته باشید و ارتباطتان را با او حفظ کنید.
او اضافه میکند: «یک پیام بفرستید یا زنگ بزنید … هر چه بیشتر طول بدهید سختتر خواهد شد. و واقعا بهترین کار این است که از خودشان بپرسید چکار میتوانم برایت بکنم، چون رابطه دوستی، یکی از بخشهای مهم در مرحله بهبودی از سرطان است.»
نقش خانواده
سرطان از جمله بیماریهایی است که نه تنها فرد بلکه تمام افراد پیرامونش را تحت تاثیر قرار میدهد و ممکن است پس از بروز بیماری، تظاهرات ثانویهای در اطرافیان بیمار دیده شود، مثلاً اطرافیان دچار اضطراب یا وسواس شده و به دنبال آزمایشهای مکرر طبی باشند و هر علامت جزئی را به سرطان تعبیر کنند.
اعضای خانواده بیمار هر یک بسته به توانایی عاطفی خود رفتارهایی را بروز میدهند که برایند همه آن رفتار ها را شاید بتوان به واکنش خانواده نسبت به آن بیماری تعبیر کرد.
خانواده هایی که ارتباط موثر با یکدیگر داشتهاند در کمک به بیمار موفقترند و مانع انزوا و احساس تنهایی بیمار میشوند و با تقسیم وظایف مراقبتی، خستگی اقوام درجه یک را کمتر کرده و در مراحل دشوار سیر بیماری، برای بیمار آرامش بیشتری فراهم میکنند.
برخی از واکنشهای بعضی از خانوادهها که بر اساس فرهنگ خانواده و به طور ناخودآگاه ممکن است بروز کنند، کمک کننده نیستند از جمله:
وحشت بیش از حد که مانع کمک شود یا بیماری به چشم فاجعه دیده شود.
جابجایی نقشها، گاهی خود بیمار باید به اطرافیان نگرانش روحیه و دلداری بدهد.
بعضی به هر قیمتی سعی در انکار یا کم اهمیت جلوه دادن بیماری میکنند، مثلاً به علت وحشت از بیماری
در بعضی، کمک خواستن برای درد و مشکلات کاری زشت تلقی شده و افراد برای استقلال تلاش میکنند.