سایکوپات های بدسرانجام و سایکوپات های مهار شده
سایکوپات ها افرادی هستند که رفتارهای تکانشی دارند.
فقدان ترس و بیاحتیاطی، بیقیدی و بیمسئولیتی و رفتارهای ضداجتماعی از دیگر نشانه های رفتاری آنهاست.
اسکنهای مغزی نشان دادهاند که فعالیت برخی بخشهای مغز در سایکوپاتهای خشن با افراد دیگر متفاوت است.
در بخش جلویی مغز که در درک احساسات دیگران نقشی کلیدی دارد در این افراد از ماده خاکستری کمتری برخوردار است. همچنین آمیگدال (بخش کنترل احساس ترس) در سایکوپاتها کوچکتر از مردم عادی است.
علت دقیق روانآزاری، معلوم نیست. به نظر میرسد که عامل ژنتیک و همچنین محیط بر آن موثر باشند. به این معنی که ممکن است به دلیل پیشینه خانوادگی شخص با این ویژگی زاده شود. اما محیط پیرامون و تربیت خانوادگی، در برانگیختن ژنها در دوران کودکی، تغییرات قشر جلویی مغز، و بروز این رفتار روانآزارانه، تاثیر داشته باشند. در راستای بررسی ژنتیک و عوامل اجتماعی توجه مخاطبین را به دو مورد جالب از مبتلایان به سایکوپاتی جلب می کنیم.
قاتل آمریکایی که در زندان توانست مسئله ریاضی اقلیدس را حل کند
قاتلی که در یکی از زندانهای آمریکا دوران محکومیت خود را طی میکند، به طور خودآموز ریاضی یاد گرفت و موفق شد یک معمای پیچیده ریاضی را حل کند. او میگوید ۱۶ سال دیگر که آزاد شود، در رشته ریاضی تحصیل خواهد کرد.
اگر این موضوع یکی از فیلمهای هالیوودی میبود، شاید فکر میکردیم، فیلمنامهنویس به یمن قوه تخیل اغراق کرده و داستانی باورنکردنی برای یک فیلم نوشته است. اما بهترین داستانها برگرفته از واقعیتها و داستانهای زندگی و سرنوشت آدمها هستند.
زندگی با کریستوفر هیونز، شهروند آمریکایی، سالها بود که سر سازش نداشت و البته او هم با زندگی همینطور برخورد میکرد.
این مرد ۴۰ ساله آمریکایی ۹ سال است که به جرم قتل در نزدیکی سیاتل زندانی است. هیونز درس و مدرسه را در نوجوانی ترک کرد و مسیری را طی کرد که به بیکاری و اعتیاد انجامید. اندکی بعد مرتکب قتل شد و محکومیت ۲۵ سال زندان تاوانی بود که دادگاه برایش در نظر گرفت.
هنوز ۱۶ سال دیگر از محکومیت کریستوفر باقی است.
در زندان اما او علاقهای عجیب را در خود کشف کرد؛ علاقه به ریاضی.
اصول ریاضی پیشرفته را به صورت خودآموز یادگرفت؛ کاری که راحت نبود، چرا که مأموران زندان از رسیدن کتابهای ریاضی به او که خود سفارش داده بود، جلوگیری میکردند. تازه زمانی که آمادگیاش برای آموزش ریاضی به دیگر زندانیان اعلام کرد، دیگر جلوی کتابها را نگرفتند.
پس از مدتی هیونز به این هم اکتفا نکرد و در نامهای به دستخط خود به یک انتشاراتی، از آنها خواست، چند شماره مجله تخصصی ریاضی به نام ” Annals of Mathematics” را برایش بفرستند.
دوران حبس زمانی برای اصلاح
اعداد به رسالتی برای او تبدیل شدند. هیونز تصمیم گرفت از دوران حبس، برای اصلاح خود استفاده کند. اما هیچکس را نداشت که با او درباره موضوعهای پیچیده ریاضی بحث و تبادل نظر کند.
یکی از دبیران شرکت انتشاراتی “ام اس پ” در آمریکا که در حوزه ریاضی فعالیت میکند، نامه هیونز را با ایمیل به شریک خود مارتا چروتی فرستاد که او هم به نوبه خود آن را برای پدرش، اومبرتو چروتی، پروفسور ریاضی در شهر تورین ایتالیا فرستاد.
پروفسور اهل تورین در واقع تنها به خاطر دخترش به زندانی سیاتل پاسخ داد و در آغاز برای پی بردن و تست دانش او، چند مسئله برای او طرح کرد. این ماجرای عجیب را مارتا چروتی اینگونه در نوشتهای در پرتال “The Conversation” بازگو کرده است.
زمان زیادی نگذشته بود که پروفسور ریاضی شهر تورین پاسخ مسائل ریاضی را با پست دریافت کرد. یک تکه کاغذ بلند با فرمولی طولانی. چروتی اول باید راه حلی را که هیونز برای او فرستاده بود، با کامپیوتر محاسبه میکرد. هیونز واقعا مسئله را به درستی حل کرده بود.
در پی این پیشامد، پروفسور شهر تورین از هیونز دعوت کرد که به او در حل یک مسئله ریاضی قدیمی که خودش مدتها درگیر آن بوده، کمک کند.
ابزار هیونز، یک مداد و چند برگه
هیونز مدتی را سرگرم حل مسئلهای درباره نظریه اعداد به نام کسر مسلسل بود که اقلیدس، ریاضیدان مشهور یونانی بیش از دو هزار سال پیش، مدتها وقت صرف آن کرده بود.
کسر مسلسل به کسری گفته میشود که در آن مخرج، دوباره خود ترکیبی با یک کسر را شامل میشود و این روند میتواند تا بینهایت ادامه داشته باشد. کسرهای مسلسل در زمینههای گوناگونی چون تقریب گویای اعداد حقیقی به کار میروند.
شکل کسرهای مسلسل تقریبا اینگونه است که با آنها میتوان به نتایج در محاسبات پیچیده نزدیک شد
از این بخش از نظریه اعداد، برای نمونه در رمزنگاری مدرن استفاده میشود که امروزه در امور بانکی و مالی و همچنین در مکالمات سری و نظامی اهمیت بسیاری دارند.
هیونز توانست واقعا این معمای قدیمی ریاضی را حل کند و برای نخستین بار موفق به کشف برخی قواعد در تقریب دسته بزرگی از اعداد شد.
چروتی به هیونز کمک کرد که این اثبات ریاضی را از نظر علمی به درستی فرمولبندی کند و چند ماه بعد در ژانویه ۲۰۲۰ هر دو راهحل را در مجله تخصصی im Journal Research in Number Theory منتشر کنند.
هیونز نه تنها با اشتیاق خود به ریاضیات، مسئلهای پیچیدهای را حل کرد بلکه همچنین موفق شد گروهی از زندانیان را نیز به دنیای عدد و ریاضی علاقمند کند و در زندان تیمی از مشتاقان ریاضیات تشکیل دهد.
جشن عدد پی در زندان و اشتیاقی که تازه بیدار شده
هیونز هر ساله روز چهاردهم مارس (۱۴.۳) را که به نام روز “عدد پی” یا “روز تقریب پی”، نامگذاری شده است با ۱۴ زندانی دیگر جشن میگیرد. این اعداد از “ثابت ریاضی پی” که تقریبا برابر با ۱۴.۳ است، برگرفته شدهاند.
در یکی از این مراسم عجیب و غیرمتداول در زندان، پروفسور ریاضی اهل ایتالیا هم اجازه داشت تحت تدابیر شدید امنیتی، شرکت کند. اومبرتو چروتی در مجله Math Horizons در نوشتهای با نام “روز پی، پشت میلهها- ریاضیات در زندان”، مینویسد که تحت تأثیر این رویداد قرار گرفته و همینطور تحت تأثیر یکی از زندانیان که ۴۶۱ عدد پس از ممیز عدد پی را از بر بوده است.
هیونز گفته است که در ۱۶ سال باقی مانده از حبسش میخواهد همچنان با حل مسائل ریاضی سرگرم باشد. او ریاضیات را روشی برای “پرداخت بدهیاش به جامعه” میداند. پس از اتمام دوران حبس هیونز قصد دارد رسما در رشته ریاضی تحصیل کند.
پروفسور جیم فالون، یک سایکوپات خوب
جیم فالون به عنوان یک دانشمند علم عصبشناسی، به شکلی کاملا تصادفی متوجه سایکوپات بودن خود شد.
فالون که استاد روانپزشکی و رفتار انسانی در دانشگاه ارواین کالیفرنیا است، مشغول انجام مطالعهای روی اسکن مغزی قاتلان بود و از خود و اعضای خانوادهاش هم به عنوان گروه گواه یا کنترل استفاده میکرد. وقتی به آخرین اسکن رسید، با موردی برخورد کرد که به گفته خودش نشانههای آسیب به وضوح در آن دیده میشد.
او به خبرنگار گفت: ” به متخصصانی که اسکنها را برایم آورده بودند، نگاهی انداختم. فکر کردم دارند سر به سرم میگذارند. گفتم : ‘ متوجه شدم، اسکن یکی از قاتلان را میان اسکنهای اعضای خانوادهام گذاشتهاید’. اما آنها جواب دادند: ‘نه این واقعیت دارد.’ “
“بعد من گفتم: ‘اسکن مال هر کسی که هست، این آدم نباید آزادانه در جامعه بچرخد. احتمالا آدم خیلی خطرناکی است.’ این بدترین الگویی بود که تا آن زمان در اسکن مغزی یک بیمار سایکوپات دیده بودم. برچسبی که نام صاحب اسکن را پوشانده بود برداشتم … و آن اسکن مال خودم بود. “
آیا چنین افرادی خطرناکند؟
فالون هیچوقت کسی را نکشته و خودش را “مردی دوستداشتنی” توصیف میکند. پس او چطور میتواند یک سایکوپات باشد؟
او میگوید: “من یک سایکوپات اجتماعی هستم و بعضی از ویژگیهای ضد اجتماعی و مجرمانه که در بقیه هست را ندارم.”
طبق تخمینها به طور تقریبی از هر ۱۰۰ نفر از ما یک نفر روان آزار است.
اما با اینکه عده زیادی از جنایتکاران خشن در این دسته قرار میگیرند، مورد دکتر فالون نشان داده، همه لزوما رفتارهای خشونت آمیز از خود بروز نمیدهند.
سوال اینجاست که آیا این اختلال شخصیتی همراه با فرد متولد میشود یا از تربیت او نشات میگیرد؟
خانواده چه تاثیری دارد؟
تازه بعد از آن اسکن مغزی گیجکننده در سال ۲۰۰۵ بود که قطعههای پازل به تدریج برای فالون کنار هم قرار گرفتند.
او متوجه شد ویژگیهای روان آزارانه در واقع با او شروع نشده بودند و در شجره خانوادگیاش ۷ متهم به قتل وجود دارد.
فالون کتابی را به یاد آورد که مادرش سالها پیش به او داده بود، کتابی در مورد یکی از اجدادش که در دهه ۱۶۷۰ زنده میکرد و اولین مردی بود که در دوران مستعمرههای آمریکا مادر خود را به قتل رساند.
لیزی بوردن، یکی از اقوام او در سالهای دور هم در ۱۸۸۲ به قتل پدر و مادرخواندهاش با یک تبر متهم شد. او در نهایت به شکل بحثبرانگیزی تبرئه شد اما داستان وحشتناک این جنایت تا به امروز هم زنده مانده است.
فالون میگوید میتواند بفهمد چرا در شرایط خاص رفتارهای سایکوپاتی بروز میدهد.
او به عنوان مثال اعتراف میکند اگر روز خاکسپاری یکی از بستگان میفهمید جایی دیگر مهمانی یا بساط خوشگذرانی به راه است، احتمالا این توانایی را داشت که در آن مراسم شرکت نکند.
او میگوید میداند « این کار درست نیست.»
«مساله این است که میدانم یک جای کار اشتباه است اما باز هم اهمیت نمیدهم. نمیدانم چطور توضیح بدهم . در یک موقعیت هستی که به خودت میگویی این درست نیست اما برایم پشیزی اهمیت ندارد. »
با این تفاسیر اگر فالون ذهن و ژن یک قاتل را دارد، چرا قاتل نیست؟
تاثیر شرایط محیط
جواب سوال این است: بستگی دارد اتفاقات دوران کودکی باعث تحریک این ژنها شده باشد یا نه.
فالون میگوید: «اگر ژن به اصطلاح پرخطرتر را داشته و در سنین کم بد رفتاری دیده باشید، احتمال داشتن یک زندگی مجرمانه در شما بالاتر است.»
«اگر این ژن را در خود داشته باشید اما با شما بدرفتاری نشده باشد، خطر زیادی وجود ندارد. خود ژن به تنهایی روی رفتار تاثیر چندانی نمیگذارد اما در شرایط محیطی به خصوص، اوضاع خیلی فرق خواهد کرد.»
فالون میگوید «کودکی فوقالعادهای» داشته و همین باعث شده ژنهای منحوس او بیاثر شوند.
«در فیلمها و عکسهای قدیمی خانواده همیشه شاد و شنگول و در حال خنده هستم. همه زندگیام همینطور بوده است. به احتمال زیاد این باعث شده همه عوامل ژنتیکی خنثی شوند و اثرشان از بین برود.»
سایکوپات مفید
به این ترتیب با این که زیستشناسی اهمیت زیادی دارد اما وقتی صحبت از احتمال مجرم شدن یک فرد در میان است، نمیتوان به طور کامل به آن استناد کرد.
فالون میگوید این که بتوانی با خونسردی و بدون درگیر شدن با احساسات به یک موضوع نگاه کنی، جنبههای مثبت خودش را هم دارد.
یکی از این جنبههای مثبت این است که دوستان و اقوام فالون هر وقت به مشورت نیاز داشته باشند، به سراغ او میروند.
او میگوید:
«میتوانم دو ساعت کنارشان بنشینم، آنها گریه کنند و اصلا واکنش احساسی نشان ندهم. اما آنها را درک میکنم و سعی میکنم کمکشان کنم. میتوانم یک تحلیل عاری از احساسات اما دقیق و صادقانه به آنها ارائه دهم.»
«من در آنچه همدلی شناختی نامیده میشود نمره بسیار بالایی میگیرم اما در همدلی عاطفی نمرهام بسیار پایین خواهد بود. این طور که پیداست افراد شبیه به من برای جامعه بیشتر تلاش میکنند، پول بیشتری اهدا میکنند و بیشتر درگیر انجام کارها به شکل واقعی هستند. اما اگر بخواهی کنارشان گریه کنی، به شدت نا امیدتان خواهند کرد.»