پزشکان و افسردگی/چالش شبانه روزی حرفه پزشکی و پزشکان آسیب دیده
آفتاب سلامت متعاقب برخوردهای نامنصفانهای که برخی رسانهها با وجههی جامعهی پزشکی آغاز کرده اند، قضاوتهای غیر حرفهای مطبوعاتی و تلویزیونی را ناشی از عدم درک درست از حرفهی پزشکی میداند و در راستای روشنسازی شدائد و مشکلاتی که جامعهی پزشکی با آن دست به گریبان است، اقدام به انتشار جدیدترین مقالات علمی در این زمینه میکند. مقاله حاضر ۱۱ مه ۲۰۱۷ از سوی یکی از صاحبنظران مطرح در عرصه پزشکی انتشار یافته که شما مخاطبین ارجمند را به مطالعهی ترجمهی غیرتکراری و تازه این مقاله خواندنی دعوت میکنیم. همزمان از سایر دلسوزان جامعهی پزشکی استدعا داریم درصورتی که چنین آسیبشناسیهای ارزشمندی در کشکول تجربه و دانش خود داشتند، از طریق ماهنامه آفتاب سلامت با همکاران خود به اشتراک گذارند.
در این مقاله توضیح میدهم که پزشکان مانند هر انسان دیگری میتوانند غمگین شوند. افسردگی، فرسودگی و حتی اقدام به خودکشی با میزان بیشتری نسبت به سایر مشاغل در میان پزشکان و دانشجویان پزشکی به ثبت رسیده است.
این مقاله تلاش برای پاسخ به سوالاتی است مانند: پزشکان در زمان سپری ساختن روزهای غمانگیز، چگونه با افسردگی خود مقابله می کنند؟ چه عوامل منفی وجود دارد که منجر به افسردگی پزشک می شود؟ آیا مواجهه پزشکان با افسردگی متفاوت از جمعیت عمومی است؟ پزشکان چه درمانهایی را دنبال یا از آن اجتناب میکنند؟
بر حسب آمار و مستندات موجود میدانیم بسیاری از پزشکان افسرده هستند. آنها در جهت رهانیدن خود از پدیدهی افسردگی چیزهایی را امتحان میکنند که شاید هیچ تاثیری در بهبودیشان نداشته باشد.
من به تازگی مصاحبههایی را با ۲۰۰ پزشک انجام دادم که در دوران حرفهای پزشکی افسردگی را تجربه کردهاند. من از آنها دربارهی درمانهایی که دنبال میکردند، پرسیدم. پاسخ این گروه از پزشکان به شرح زیر بود:
۳۳ درصد از کمک حرفه ای، ۲۷ درصد خودمراقبتی، ۱۴ درصد رفتارهای مخرب، ۱۰ درصد هیچ چیز، ۶ درصد تغییر شغل، ۵ درصد خودتجویزی دارو، ۴ درصد روش های دیگر، ۱ درصد دعا را انتخاب کرده بودند.
متأسفانه، بیشتر پزشکانی که با آنها صحبت کردم هیچ کاری برای ماهها یا سالها انجام نداده بودند تا اینکه در نهایت تصمیم گرفتند برای بهبودی خود دست به درمان بزنند.
این افسردگان محتاج درمان، اغلب حاضر نمیشوند به همکاران حرفهای روانپزشک برای مداوا مراجعه کنند. آنها اکثرا روشهای خودمراقبتی را ترجیح میدادند.
من از سال ۲۰۱۲ یک خط تلفن را برای تماس پزشکان افسرده اختصاص دادهام که به آن خط «خودکشی درمانی» اطلاق میشود. در این راستا، فرصت این را داشتم تا به صدها پزشک افسرده و مایل به خودکشی، مشاوره داده و یاری رسانم.
پزشکان قطعا در طول فعالیتهای حرفهای خود با شرایط منحصر به فردی مواجه میشوند که میتواند منجر به افسردگیشان شود.
رفتار قلدرانه و اوباش مآبانه مریض یا اطرافیان وی، فرسودگی، محرومیت از خواب، تحقیقات انجمنها و مراکز بازرسی پزشکی در زمینه رویدادهای شغلی پزشک، بدهکاری و کمبود درآمد، به اضافهی تکرار شبانهروزی مشاهدات انواع بیماریها و مرگ، سبب ساز افسردگی وی میشوند.
علاوه بر این، پزشکان مانند عموم مردم، دلائل معمولی برای افسردگی را نیز تجربه میکنند. به عنوان مثال، ازدواج ناموفق یا مرگ یکی از عزیزان میتواند در این زمره قرار گیرد. وقتی چنین عواملی به مشکلات پزشک اضافه شوند میتوانند عوامل پیشین را سنگینتر کرده و افسردگی را تا حد خطرناکی افزایش دهند.
چالش شبانه روزی حرفه پزشکی و پزشکان آسیب دیده
در حرفهی پزشکی دلائل زیادی وجود دارند تا باعث بحران در زندگی زناشویی یک پزشک شوند. پزشکان، اوقات خصوصی امنی ندارند. آنها اکثر اوقات از بودن بر سر میز شام خانواده محروم میشوند. با فراخوانیهای کاری و غیرقابل پیشبینی درمانی، تعطیلات آخر هفته و عصرهای خصوصی پزشکان قربانی میشود. پزشکان به طور مرتب از عدم مشارکت در وقایع خانوادگی، عدم نظارت بر فعالیت کودکان خود و غایب بودن در تعطیلات عمومی رنج میبرند. آنان پس از پایان روز کاری، به مدت چند ساعت نیازمند اعمالی برای تخلیه فشارهای روحی خود هستند. شریک زندگی یک پزشک به طور طبیعی از او انتظار حمایت احساسی دارد ولی پزشک با استرسهای شغلی خود به خانه میآید و نمیتواند از عهدهی نقش مورد انتظار برآید. در بسیاری از موارد، حضور پزشک در خانواده، خود موجب بروز استرسهای زناشویی میشود.
تنهایی در هر فردی ممکن است منجر به افسردگی شود و پزشکان در معرض خطر انزوای اجتماعی قرار دارند. ویژگیهای شغلی پزشکی به شکل یک سیکل پایان ناپذیر، مکرر اتفاق میافتد و او وقت کمتری برای دوستان یا خانواده میگذارد. حتی زمانی که پزشک کار نمیکند، پزشکان در مورد پزشکی صحبت میکنند، در مورد بیماران فکر میکنند، در مورد امتحانات هیئت مدیره حرف میزنند، یا در مورد جمع آوری مدارک تحصیلی بیشتر در راستای ضرورت رقابت برای امنیت شغلی برنامهریزی میکنند.
این رفتارهای حرفهای پزشکی میتواند به سختتر شدن ارتباطگیری اجتماعی پزشک منجر گردد.
مرگ همسرِ یک پزشک به طور منحصر به فردی میتواند برای بر هم خوردن تعادل روحی وی ضربهی هولناکی به حساب آید. آنها بهخاطر از دست دادن شریک زندگیشان بسیار بیشتر از سایرین آسیب میبینند. انزوای خودساختهی پزشک باعث محرومیت آنها از همدردی اطرافیان میشود. چون آنها زمان کمتری را صرف برقرار نگاه داشتن ارتباطات اجتماعی و فامیلی کردهاند در زمان تجربهی سوگ شریک زندگی، با شوک تنهایی شدیدتری مواجه میگردند. مرگ یک همسر میتواند یک رویداد بسیار ویرانگر مخصوصا برای پزشکان مرد باشد. به نظر میرسد پزشکانِ مرد در معرض خطر بیشتری برای افسردگی هستند زیرا آنها اغلب به شرکای زناشویی خود برای حمایتهای عاطفی تکیه دارند.
بحران مالی
با وجودی که پزشکان دارای درآمد بیشتری نسبت به جمعیت عمومی هستند، به دلیل انتظارات خانوادگی و فرهنگی، نمیتوانند با صرفهجویی در هزینهها و اقدامات مقتصدانه، شرایط مالی خود را بهبود بخشند. بهطور مثال آنها به اتومبیل و خانه بهتری نیاز دارند.
پزشکان مانند هر انسان اجتماعی دیگر به سایر تخصصها محتاج هستند. اما نگاه صاحبین مشاغل دیگر به پزشکی و پزشکان، باعث میشود که از پزشک به عنوان شخصی ثروتمند انتظار پرداخت بیشتری داشته باشند و با توجه به جا افتادن این باور در فرهنگ، بسیاری از پزشکان برای حفظ شخصیت اجتماعی خود مجبور به برآوردن انتظار این زیادهخواهان هستند.
سابقه خانوادگی افسردگی
هر فردی ممکن است در خانوادهای با والدین افسرده چشم گشوده باشد ولی اگر چنین شخصی بخواهد وارد حرفهی پزشکی شود، از آنجا که بهطور ژنتیکی مستعد افسردگی است با تجربه سختیهای این شغل، احتمال افسردگیاش بهشدت افزایش یافته در مخاطره بیشتری حتی تا سر حد خودکشی قرار میگیرد.
بازنشستگی
رویداد بازنشستگی، میتواند منجر به افسردگی در بسیاری از افراد شود. با این حال زمانی که هویت یک شخص به طور ویژهای اطراف شغلش پیچیده شده باشد، همانطور که حرفهی پزشکی مصداق این تعریف است، افسردگی میتواند با احتمال بالاتری عارض پزشک بازنشسته شود.
همانطور که در بخش مالی توضیح داده شد، بعضی از پزشکان ممکن است پول کافی برای بازنشستگی پس انداز نکرده باشند و با فرارسیدن این رویداد، شرایط بد مالی، درهای ذهن را به روی افسردگی روحی باز کند.
پس پزشکان هنگام افسردگی چه میکنند؟ آیا آنها به روانپزشک مراجعه میکنند؟ بسیاری از پزشکان هیچ کاری انجام نمیدهند. در واقع آموزشهای پزشکی، ما را به «اغماض و تحمل» هدایت کرده است. بنابراین پزشک افسرده در پی کمک گرفتن از همکار متخصص و مسلط خود نیست. بسیاری از پزشکان میدانند که از افسردگی رنج میبرند. از آنجایی که اکثریت پزشکان بیش از حد معمول کار میکنند و بیشتر اوقات خسته و فرسوده هستند، ترجیح میدهند افسردگی خود را ناشی از خستگی و ناآسودگی ترجمه کنند. آنها به این حال روحی بد خود عادت کرده و وانمود میکنند که مشکلی وجود ندارد.
حواس پرتی، اجتناب و انکار، تاکتیکهای محبوب در بین پزشکان افسرده است. من اعتقاد دارم که اکثر پزشکان به دنبال مراقبت مناسب نیستند. چیزی که شاید برای بیماران افسردهی خود توصیه میکنند. دکتر شانون اسنیف Shannon Sniff دربارهی این باور من میگوید: « متاسفانه ارزیابی شما در این مورد بسیار دقیق است و من به عنوان یک روانپزشک با شما هم عقیده هستم».
استراتژیهای خود درمانی
پزشکی که افسرده شده است، ترجیح میدهد با خودفریبی و دور کردن ذهن از مشکل اصلی، به راه خود ادامه دهد. او مصمم است تا خود را با وسواس در امور بیمارانش از پای درآورد. چیزی که من روی آن تاکید دارم این روش رایج پزشکان افسرده است که با «کارسالاری» ذهن را از افسردگی خود منحرف میکنند و به اصطلاح، مانند کبک سر در برف فرو میبرند تا شکارچی را فراموش کنند.
آنها حتی پس از کار، خود را با نمودارهای بیپایان، بازیهای کامپیوتریِ فکر خالی کن، شبکههای اجتماعی با گرایش عضویت در گروههای پزشکی، مصرف الکل، تماشای مجموعههای نتفلیکس Netflix مشغول میکنند و یا با ورود به دنیای رمانها و معماهای سرگرم کننده، ترجیح میدهند از چارهاندیشی برای افسردگی فرار کنند. پزشکان جوان ممکن است با مهمانیهای دوستانه وقت بگذرانند.
خود تسکینی
پخت و پز و پرخوری ممکن است به طور گذرا علائم افسردگی را کاهش دهد. شکلات و انواع تنقلات شیرین مانند دوناتها و شیرینیها در ایستگاههای پرستاری و اتاقهای پذیرایی کادر درمانی، میتوانند مسکنهایی برای نادیده گرفتن افسردگی باشند. البته پناه بردن به غذا میتواند به اضافه وزن و چاقی منجر شود. خودتجویزی داروهای ضد افسردگی نیز عواقب و ضررهای شناخته شده خود را دارند.
خود مراقبتی
جراح خیرخواهی به من گفت: «اگر شما افسرده هستید، فقط نیاز به یک استراحت عمیق دارید». برخی از این گرفتارانِ افسردگی حتی در ایام تعطیل هم خود را از خواب محروم میکنند. بنابراین خوب خوابیدن یا به تعبیر سادهتر، تعطیل کردن در تعطیلات، استراتژی آسانی برای مراقبت از خود است.
ورزشهای فکری و جسمی با وسواس شدید در میان این دسته از پزشکان بسیار محبوب است. باید مراقب باشند. بازیهای رایانهای، ماراتنها و یا ورزشهای قدرتی شاید برای غلبه بر افسردگی مفید باشند ولی میتوانند به اعتیاد و آسیب منجر شوند.
مشغلههایی مانند خواندن کتابهای خودآموز، دعا، مراقبه، یوگا، آواز خواندن، رقصیدن، گوش دادن به موسیقی و یا بازی با بچهها و حیوانات خانگی مفید هستند. بعضی از پزشکان کارتهای تشکر را که در گذشته از بیماران خود دریافت داشتهاند، نگه میدارند و هنگام افسردگی دوباره مرور میکنند. به یاد آوردن قدردانی بیماران، خودباوری و اعتماد به نفس آنان را تقویت و عزت نفسشان را بازسازی میکند.
مراقبت از خود ممکن است ترک شغل یا استخدام تمام وقت را شامل شود. یک دکتر مینویسد: «تدبیر من چه بود؟ من کار خود را ترک کردم. هاهاها.» همین پزشک در بخشی دیگر مینویسد: «من سعی در خودمراقبتی داشتم، اما این اقدامی بسیار ناموفق بود. پایان دادن به آرمان و آرزو، و حس شکست روزانه که منجر به رفتار و افکار خودمحور و مخرب میشد».
تظاهرات عاطفی
پزشکان اظهار داشتهاند که مابین ویزیت بیماران گاهی سر در زیر میز خود فرو برده و گریه سر میدهند. آنها بهخاطر کارهایی که از عهدهی آن برنیامدهاند احساس گناه میکنند. یک پزشک مرد در حالیکه کف حمام نشسته بود و گریه میکرد، عکسی تاثرآور از خود برایم ارسال کرد. پزشکان دیگر اعتراف به شکستن اجسام داخل دفتر کار یا منزل میکنند. دکتر میشل پارکرMichele Parker این نوشته را به اشتراک گذاشته است: «من برای اینکه بتوانم دیوانه شدنم را فریاد بکشم سوار قطار شش پرچم رولر کاستر Six Flags for roller coaster شدم».
به دنبال حمایت از همسالان
همسالان به افرادی گفته میشود که در یک سطح رفتاری با یکدیگر تعامل دارند و یا در چند صفت مشترک همسانند.
اگرچه اکثر پزشکان با خانواده و دوستان خود حرف میزنند، شایعترین نوع ارتباط و حمایت جویی آنان در میان همسالان آنلاین در شبکههای اجتماعی و محل کار است که افراط در آن موجبات اعتراض و شکایت اطرافیانشان را فراهم میآورد.
دکتر شولا شید ایزوکلی Shola Shade Ezeokoli میگوید: «من و همسالانم در آزمایش آسیب شناسی PHQ-9 (پرسشنامه سلامت بیمار) شرکت کردیم و نتیجه بررسی آزمایشات ما نشان داد که شدیدا افسرده هستیم اما همگی میخندیدیم و دوباره به کارمان ادامه میدادیم.
در واقع بعضی از پزشکان افسرده به دنبال مراقبت مناسب با حضور پزشک صاحبنظر و روانپزشک هستند. اگرچه برای پنهانکاری و عدم ورود اطلاعات روان درمانیشان در پروندهی پزشکی رسمی خود، از نامهای جعلی استفاده میکنند. این پزشکان با دنبال کردن درمان دور از چشم و خارج از شهر برای بی خبر ماندن هیئت مدیره پزشکی و جلوگیری از اطلاع همکاران محل کار، ترجیح میدهند، پیگیریهای درمانی خود را محرمانه برگزار کنند.
بر اساس مستندات موجود به نظر میرسد مهار کنندههای بازجذب سروتونین (SSRIs) از منظر پزشکان افسرده محبوبترین داروهای تجویزی هستند.
«در طول دوره مصاحبه با پزشکان افسرده، دکتر جوئل کوپر عنوان کرد« حداقل ۷۵ درصد از همکاران من جزو مصرفکنندگان داروهای ضد افسردگی SSRIs هستند. و یا از داروهای ضد افسردگی دیگر استفاده میکنند و این وحشتناک است. افسردگی به طور مداوم در دانشگاههای پزشکی عامل رنج بسیاری از دانشجویان پزشکی است.
یکی از دلایلی که پزشکان، درمانهای زیرزمینی را انتخاب میکنند این است که از برنامههای سلامت پزشک (PHP) در هراس هستند. یکی از پزشکان افسرده بدون اینکه خود را معرفی کند، اظهار داشت که با راهنمایی یک استاد با من تماس گرفته است و از کیفیت درمان واقعا شگفت زده شده است. این افسردگان به دلیل سوالات نگران کنندهای که در پرسشنامهها وجود دارد، ترس از دست دادن مجوز پزشکی و سایر دلواپسیها، خود را از امکانات و درمانهای موجود محروم میکنند.
خودکشی پزشکان افسرده
این پدیده میتواند به صورت الگوهای فکری فرسایشی، اعتیاد و حتی خودکشی در زندگی پزشکان افسرده بروز کند. پس از پایان یافتن زمان کار، مصرف نوشابههای الکلی در بین پزشکان افسرده از اقدامات شایع است و میتواند به سرعت به یک روال خطرناک تبدیل شود. یک دکتر به نام پائولا اظهار داشت:
من به تازگی نشانههای سقوط و خارج شدن از مدار زندگی طبیعی را جدی گرفتم.
«من شیشه حاوی الکل را به عنوان یک دوست میشناختم و آن را به منزلهی یک پناهگاه آرامش میدانستم. در پایان ساعات کاری احساس میکردم که الکل به عنوان یک همدم منتظر من است تا آرامم کند و من به یک جسد تبدیل شده بودم. الکل، نوشیدنیهای متعارف همچون چای داغ و آب پرتقال را از زندگی من حذف کرده بود. این عصبانیام میکند که چقدر آسان برای من اتفاق افتاد و من چگونه به راحتی این اقدامات را توجیه میکردم. این اتفاق میتواند برای شما نیز رخ دهد».
رفتار خودآزارانه همچون نگه داشتن آلات قتل مثل چاقوی جراحی، قرصهای انبارشده یا خرید اسلحه در میان این پزشکان دیده شده است. بر حسب اسناد، برخی هر دو روش را دنبال میکنند. یعنی هم با رفتارهای مخرب زمینه مرگ تدریجی را فراهم میآورند و هم پیگیر یک اقدام انتحاری سریع هستند. اما کسانی که فقط آسیب تدریجی به خود را به عنوان استراتژی مواجهه با افسردگی دنبال کردهاند، احتمال دارد برای غلبه بر افسردگی نهایتا پس از خودمراقبتی، به سراغ یک مشاور حرفهای یا یک پزشک هم بروند.
آنان همواره به وسایل خودکشی مجهز میمانند تا بتوانند وقتی به نقطه نهایی میرسند به راحتی مرتکب اقدام آخر شوند. پزشکی به نام مایک میگوید: «در ۷ سال گذشته من همواره با فکر خودکشی زندگی کردهام و میتوانم تمام آن موارد را بشمارم.
من فکر میکنم وقایعی که در زندگی حرفهای پزشکان افسرده روی میدهد فراتر از افسردگی بالینی است. این از بین رفتن انسانیت است».
نتیجه گیری
متأسفانه، بسیاری از پزشکان همچنان با افسردگی درمان نشدهی خود دست و پنجه نرم میکنند و بسیاری منتظر فرصتهای درمانی هستند. آنها از جستجوی درمانهای استاندارد در یک محیط پزشکی هراس دارند. تبعات آگاهی روسای مراکز درمانی و همکاران از کم و کیف بیماری آنها باعث گریز دائمیشان از معرض دید روانپزشکان و پزشکان مغز و اعصاب است.
در حقیقت، بسیاری از پزشکان در معرض افسردگی ناشی از کار حرفهای قرار دارند و عدم اصلاح مشکلات قانونی موجود باعث تداوم «درمان گریزی» پزشکان افسردهای میشود که بیشتر از مردم عادی در معرض این بیماری مهلک قرار دارند.
نویسنده: پاملا ال. ویبلی
Pamela L. Wible, MD