تفسیر سلامت

پزشک رمان نویسی که زیگموند فروید را به تحسین واداشت

«آرتور شنیتسلر» Arthur Schnitzler پزشک و رمان­ نویس مشهور اتریشی ۱۵۵ سال پیش در سال ۱۸۶۲ در شهر وین متولد شد. پدرش یوهان شنیتسلر Johann Schnitzler در وین به عنوان پزشکی حاذق و خوش­نام صاحب یک کلینیک پزشکی بود. آرتور در سال ۱۸۸۵ تحصیلات پزشکی خود را به پایان رساند و چند سالی در کلینیک پدر به کار طبابت مشغول شد. هم­چنین برادر کوچک ترش جولیوس شنیتسلرJulius Schnitzler نیز پزشک جراح و استاد دانشگاه پزشکی وین بود. اما اشتیاق آرتور به نویسندگی و ادبیات، دانش­های پزشکی او را به زمینه­ای برای رمان­ نویسی تبدیل کرد.

آرتور شنیتسلر علاوه بر این­که نویسنده‌ای برجسته به شمار می‌رفت، روانشناس زبر دستی نیز بود که در بیشتر آثار خود به تجزیه و تحلیل ذهن شخصیت­ های داستان­ های خود می­ پرداخت تا مخاطب را با مکاشفات خود از ذهن و روان انسان آشنا سازد.

«زیگموند فروید» در سال ۱۹۲۲ در نامه‌ای به شنیتسلر، کوشش او برای «کندوکاو ژرفای روان آدمی» را ستود و گفت: «حقایق ناخودآگاهی و تشریح غرایز انسان‌ها… تقابل عشق و مرگ در نوشته‌های شما بر من تأثیر عمیقی باقی گذاشته است».

فروید در ستایشی علنی عنوان می­ کند هر آن­چه خود با تحقیق و تجربه به آن نائل شده، شنیتسلر با نیروی کشف و شهود بدان دست یافته و در آثارش نشان داده است. این بزرگ­ ترین ستایشی است که پدر روانکاوی درباره­ ی آرتور شنیتسلر، یک پزشک رمان­ نویس اظهار داشته است.

مسائل ی که آرتور شنیتسلر در قالب داستان و نمایشنامه بیان کرده است، مشکلات عام بشری هستند، از این رو در دوران معاصر از اهمیت آنها به هیچ وجه کاسته نشده است.

آرتور شنیتسلر با نگاهی کالبدشکافانه، به اهمیت رؤیاهای شبانه باور داشت. کمابیش در همان زمان و در همان شهری که او می‌زیست یعنی وین، زیگموند فروید به تازگی به کشف جهانی ناشناخته به نام «ضمیر ناخودآگاه» نایل شده بود.

فروید در رشته‌ای از مقالات پژوهشی مانند «تعبیر رؤیا» نشان داد، رؤیایی که در خواب می‌بینیم، یک قصه­ ی پریشان و نامفهوم نیست، بلکه در ژرفای روان آدمی ریشه دارد و دریچه‌ایست به سوی امیال و غرایز پنهان ما. رؤیا بسیار مهم و سودمند است زیرا به ما فرصت می‌دهد تا امیال و گرایش‌های ناخودآگاه خود را بشناسیم.

آرتور شنیتسلر، چنان­که فروید نیز در ستایش او گفته است، می‌کوشید به این دنیای تیره و تار نفوذ کند، امیال و کشش‌های غریزی انسان‌ها را که بر ذهن آگاه او پنهان مانده‌اند، بشناسد.

در داستان «رؤیا» Rhapsody (Dream Story) 1925/26 یک زوج جوان، به یاری رؤیاهای خود، شناختی بهتر و دقیق‌تر از خلجانات روحی و کشش‌های غریزی خود پیدا می‌کنند. در پایان قصه روشن نیست که آن­ها رؤیاهای خود را در عالم واقع دیده‌اند، یا در حالت خواب و خیال! این موضوع اهمیت زیادی ندارد، مهم این است که آن­ها به کمک رؤیاها شناخت بهتری از هم پیدا کرده‌اند و از این پس می‌توانند با دیدی درست‌تر در کنار هم زندگی کنند.

«استنلی کوبریک» Stanley Kubrick، سینماگر نامی آمریکایی، فیلم جریان ساز و مهم خود به نام «چشمان کاملا بسته»  Eyes Wide Shut را بر پایه‌ی همین داستان، کارگردانی کرده است.

کتاب­شناسی آرتور شنیتسلر

نمایش‌نامه

آناتول – (۱۸۹۳)

رقص – (۱۸۹۷)

پاراسلوس – (۱۸۹۹)

طوطی سبز – (۱۸۹۹)

راه تنها (جاده انزوا) – (۱۹۰۳)

سرزمین وسیع – (۱۹۱۱)

پرفسور برنهاردی – (۱۹۱۲)

رمان

بئاتریس – (۱۹۰۱)

ترزه، وقایع زندگی زن – (۱۹۲۸)

داستان کوتاه

مردن – (۱۸۹۵)

برتا گارلن – (۱۹۰۰)

ستوان گوستل – (۱۹۰۰)

کور و برادرش – (۱۹۰۲)

مدار دوس جوان – (۱۹۱۰)

بازگشت کازانوا (مراجعت کازانوا) – (۱۹۱۸)

فرار در تاریکی – (۱۹۳۱)

چرخ فلک –

داستان «رؤیا» Rhapsody (Dream Story) 1925/26

زن

شریک

انسان

خواهران

روم آزاد

حیوان آزاد

انتقام گربه

داوطلب

رقاصه یونانی

مرگ یک عزب

در راه آزادی

خانم الیزه

مرد عقل

درباره فیلم شاخصی که بر اساس داستان رویا ساخته شد.

چشمان کاملا بسته Eyes Wide Shut

دکتر بیل هارفورد (تام کروز)، که به همراه همسرش، آلیس (نیکول کیدمن)، به مهمانی ویکتور زیگلر (سیدنی پولاک) یکی از سرشناسان نیویورک رفته‌است، توسط صاحبخانه به طبقه­ ی بالا خوانده می‌شود تا زن جوانی به نام مَندی را که ضمن رابطه با زیگلر در مصرف مواد مخدر زیاده‌روی کرده و بیهوش شده‌است، معاینه کند. آلیس، در غیاب بیل، با مهمان دیگری سرگرم گفتگو می‌شود. در انتهای شب در خانه، بحثی در مورد روابط غریزی زن و مرد و حسادت بین آن­ها درمی‌گیرد و آلیس پیش شوهرش به رویای عشق­ورزی با یک افسر نیروی دریایی اعتراف می­ کند. بین زن و شوهر بحث درمی‌گیرد و مرد برای انجام یک فوریت شغلی از خانه بیرون می‌آید. سپس، پریشان از حرف‌های آلیس، در شهر راه می‌افتد و به شکلی می‌خواهد با خیانت کردن، از حسی که آلیس نسبت به آن ملوان داشته ‌است انتقام بگیرد.

بیل با آدم‌های مختلفی برخورد می‌کند و یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام نیک، که در یک کافه پیانو می‌زند، درباره­ی یک میهمانی مخفی برایش ماجراهایی را بازگو می­ کند. برای ورود به این میهمانی، مدعووین باید گذرواژه را بدانند. نیک این کلمه را به بیل فاش می­ کند. بیل برای رفتن به این میهمانی به لباسی مخصوص و ماسک نیازمند است. این لباس را به سختی تهیه می‌کند و به میهمانی می‌رود. در آن­جا با صحنه‌های آیینی با لذت جویی اسرارآمیزی روبه‌رو می‌شود. در این بین، زنی نزد بیل می‌آید و او را ترغیب به رفتن می‌کند، ولی بیل می‌ماند و گرفتار می‌شود. یکی از مسئولان مهمانی کلمه­ ی عبور دوم را از وی سؤال می‌کند که او آن را نمی‌داند. مرد به او می‌گوید که باید مجازات شود و از او می‌خواهد که ماسکش را بردارد و او به‌ناچار ماسکش را برمی‌دارد که پس از آن با دستور رئیس تشکیلات مبنی بر این­که باید لباس‌هایش را نیز از تن خارج کند روبرو می‌شود؛ اما در این بین، زنی اعلام می‌کند که حاضر است تاوان کار بیل را بدهد و به‌جای او مجازات شود؛ بنابراین، دکتر هارفورد از مجازات رهایی می‌یابد و به خانه باز می گردد.

صبح فردا، بیل به دنبال دوست پیانیستش – نیک – به هتل می‌رود و متوجه می‌شود که او در نیمه‌شب هتل را در حالی که صورتش زخمی بوده و دو نفر او را همراهی می‌کردند، ترک کرده‌ است. سپس به همان خانه­ ی مهمانی می‌رود و در آن­جا با نامه‌ای تهدیدآمیز مواجه می‌شود که از او می‌خواهد از تحقیق دست بردارد. همان شب، بیل اطلاع می‌یابد که مَندی – مانکن جوانی که در مهمانیِ ابتدای فیلم معاینه‌اش کرده بود – به دلیل زیاده‌روی در مصرف مواد مخدر، مرده ‌است و پی می‌برد که آن زن همان نجات‌دهنده‌اش است. به سردخانه می‌رود و جسد او را می‌بیند تا او را از روی بدنش بشناسد. سپس دوست سرشناسش – زیگلر – او را به خانه‌اش دعوت می‌کند و به او می‌گوید که تمام ماجرا را می‌داند. او ادعا می‌کند تهدید اخیر صرفا برای ترساندن وی بوده ‌است. زیگلر، که در مهمانی بوده، به او می‌گوید که مَندی همان دختر مهمانی است، ولی به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان باخته ‌است و توطئه و قتلی در میان نیست. ویلیام به خانه بازمی‌گردد و می‌فهمد که آلیس ماسکی را که او در مهمانی به چهره داشته، یافته ‌است و از آشکار شدن مخفی‌کاری و حس گناه می‌گرید. آلیس از خواب بیدار می‌شود. سپس بیل تمام ماجرا را برای آلیس نقل می‌کند و به هنگام صبح به همراه دختر کوچک­شان برای خرید کریسمس به فروشگاه می‌روند.

کارگردان: استنلی کوبریک

تهیه‌کننده: استنلی کوبریک

نویسنده: استنلی کوبریک و فردریک رافائل

اقتباس از داستان رویا اثر آرتور شنیتسلر

بازیگران:

تام کروز

نیکول کیدمن

سیدنی پولاک

ماری ریچاردسون

موسیقی: دمیتری شوستاکوویچ (والس شماره ۲)

فیلم‌برداری: لَری اسمیت

تدوین: نایجل گالت

توزیع‌کننده: برادران وارنر

تاریخ‌ انتشار: ۱۶ ژوئیه­ ی ۱۹۹۹

مدت زمان فیلم: ۱۵۹ دقیقه

کشور: ایالات متحده

هزینه ­ی تولید فیلم: ۶۵ میلیون دلار

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا