فریدریش شیلر، پزشک و ادیبی جهانی
«فریدریش شیلر» Friedrich Schiller پزشک، فیلسوف، نویسنده و شاعر آلمانی است. او در ۱۰ نوامبر ۱۷۵۹ در شهر مارباخ آم نکار Marbach am Neckar در آلمان دیده به جهان گشود. این چهره ی ادبی در کشورهای آلمانی زبان از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است.
پدر فریدریش، دکتر «یوهان کاسپار شیلر» Johann Kaspar Schiller پزشک شاغل در ارتش بود و آرزو داشت پسرش کشیش شود اما والی خودکامه ی ایالت بادن- وورتمبرگ (Baden-Württemberg) خود برای شاگردان مدرسه ی نظامی که شیلر در آن درس می خواند، تصمیم می گرفت و برای فریدریش جوان رشته ی حقوق را انتخاب کرد.
فریدریش شیلر پس از اتمام رشته ی حقوق در اقدامی که نشانگر ظرفیت بالای یادگیریاش بود، به تحصیل رشته ی پزشکی همت گماشت و پس از فارغ التحصیلی، مدتی کار پدر را ادامه داد اما اشتیاق به آفرینش های ادبی او را به سوی شعر و ادبیات کشاند.
چندی بعد نمایشنامه ی «راهزنان» شیلر، همچون بانگ هشداری به خودکامگان در تاریخ ادبیات آلمان درخشید.
او مشهورترین نمایشنامهنویس آلمانی بهشمار میرود و اسم وی در کنار نام گوته، بهعنوان شخصیت ماندگار کشور آلمان به ثبت رسیده است. بسیاری از نمایشنامههای او بهعنوان مبنای تئاترهای کلاسیک در سرزمینهای آلمانی زبان همچنان مورد استفاده قرار می گیرد. اشعار افسانهای (Ballads) وی از محبوبترین شعرهای آلمانیاند.
بسیاری از آثار شیلر از جمله نمایشنامه ی راه زنان او رویکرد آزادیخواهانه دارند. در ایران، همزمان با جنبش مشروطیت، این کتاب توسط یوسف اعتصامالملک پدر پروین اعتصامی به فارسی ترجمه شد.
نمایشنامهها
راهزنان (Die Räuber) 1781
توطئه فیسکو از اهالی جنوا Fiesco 1783
خدعه و عشق Kabale und Liebe 1787
دون کارلوس (Don Carlos) 1787
والنشتاین Wallenstein 1800
ماریا استوارت (Maria Stuart) 1800
دوشیزه اورلئان (Die Jungfrau von Orléans، منسوب به ژان دارک) ۱۸۰۱
عروسِ مسینا (Die Braut von Messina) 1803
ویلهلم تِل (Wilhelm Tell) 1804
خلاصه ی راهزنان
در این داستان، ماجراآفرینان دو پسر یک دوک ثروتمند هستند. کارل، محبوب پدر و همه ی آشنایان است اما برادر کوچکتر، فرانس، از آتش حسرت و حسادت می سوزد. ویژگیهای زشت و تنفرانگیز فرانس، او را منفور همگان ساخته است. فرانس، بی اینکه دلائل بی مهری دیگران را بفهمد درصدد انتقام است. او میخواهد مهر برادرش را از دل پدر بیرون کند. آمالیا نامزد برادرش را ازآن خود سازد. می خواهد ثروت و دارایی پدر را به چنگ آورد و آنچه را که کسب خواهد کرد چون مرهمی بر زخم های روحی خود بگذارد. کارل برای ادامه ی تحصیل به شهر دیگری رفته است. او که قلب پر از مهری به انسان و انسانیت دارد، از دیدن بیعدالتی، دروغ، پستی، ریا و نزول ارزش انسانها در جامعه رنج میبرد. مدتی است که برای انتقام از جامعه و خالی کردن عقده هایشان، با عدهای از دوستانش رو به عیاشی آوردهاند. پس از مدتی کارل متوجه اشتباهش میشود و نامهای به پدرش مینویسد، تمام کارهای زشتی را که انجام داده را نام میبرد و از پدرش تقاضای بخشش میکند. فرانس نامهای جعل شده را برای پدرش میخواند و چنین وانمود میکند که کارل به خاطر جنایات بیشمار، تحت تعقیب است. فرانس از قول پدر نامهای شوم برای برادرش مینویسد و کارل را از بازگشت به خانه ناامید میکند. با خواندن نامه ی جعلی پدر، کارل دگرگون میشود و برای جنگ با بی عدالتی و قوانین ضد انسانی، دست به اسلحه میبرد و با دوستانش یک گروه عصیانگر تشکیل میدهد. خودش«رابین هود»وار، هرچه چپاول میکند، بین فقرا تقسیم میکند. اما در گروهش افرادی هستند که از چپاول کردن و تجاوز به حقوق مردم لذت میبرند. زمانی میرسد که کنترل گروه از دست کارل خارج میشود. این غارتگریها روح کارل را منقلب میکند و متوجه میشود که بی عدالتی در اجتماع را با بی قانونی نمیتوان از بین برد و باز هوای بازگشت به خانه به سرش میزند.
فرانس با خبر دروغین مرگ کارل، پدر را از پا میاندازد، سپس پدرش را در زیرزمین برج زندانی میکند تا از گرسنگی بمیرد. فرانس به قدرت و ثروت رسیده اما این توانگری ها برای تصاحب آمالیا، بی نتیجه است. آمالیا حاضر نمی شود با مردی دیو سیرت زندگی کند. حتی خبر مرگ کارل هم هیچ خللی در عشق پاکش ایجاد نمیکند. کارل با لباس مبدل به قصر میرود و در آنجا پی به اعمال سیاه برادرش میبرد. او پدرش را از زندان آزاد می کند اما پدر کم بنیه تر از آن است که رویدادهای غمانگیز خانواده اش را تاب بیاورد و پیش روی کارل میمیرد. راهزنان به قصر حمله میکنند و فرانس از ترس، خود را حلق آویز می سازد. کارل با دیدن آمالیا دوباره به زندگی امیدوار می شود و می خواهد با محبوب خود زندگی متعارفی داشته باشد اما آمالیا که از گذشته ی کارل مطلع شده، تندیس عشق را شکسته میبیند و خواهان مرگ است.
ایدهآلهای نسلی، برای برپایی یک جامعه ی برابر و انسانی به شکلی تراژدیک به پایان میرسد.کارل پس از اعتراف به قتل و راهزنی، خود را به متولیان قانون می سپارد تا مجازات شود و باور تلخ خود را اظهار می دارد که نمیتوان با خشونت و وحشت، دنیا را زیبا کرد و با قانون شکنی، عدالت را جایگزین ظلم ساخت.
آلمان در زمان شیلر به صورت ملوکالطوایفی اداره میشد و شیلر به عنوان پزشک نظامی، ملزم بود که مانند پدر به خدمت در ارتش ادامه دهد. اما شیلر تصمیم دیگری برای آینده ی شغلی خود داشت. او می خواست اوقات اصلی خودرا صرف نگارش و سرایش سازد و این با شغلش در ارتش جور در نمی آمد. سرانجام در فرصتی مناسب توانست از ایالتی که مشغول خدمت در آن بود بگریزد و برای رسیدن به رویاهای ترسیم شده ی خود به نقاط دیگر آلمان عزیمت کند.
سرودهها و نمایشنامهها و نوشته های شیلر آزادی، برابری و برادری را سر میدهند. این آثار هم اکنون نیز زبانزد مردم آلمان هستند و پیوسته در سراسر جهان در صحنه های تئاتر اجرا میشوند.
«ترانه شادی» یکی از سرودههای او که متن پایانی آهنگ سمفونی نهم بتهوون هم هست، به عنوان سرود رسمی اتحادیه اروپا انتخاب شده است:
ای شادمانی، ای روشنایی، ای شهزادهی هفت آسمان
ما مست از شرارههای روان شده از بارگاه توایم
جادوی تو جدایی گزیدهها را همسر میکند
پرواز تو، مرغ آمینوار بیگانهها را برادر میکند
بیش از دو قرن از مرگ فریدریش شیلر، شاعر پرآوازهی آلمانی میگذرد. کودکی و نوجوانی او در محرومیت و فشار گذشت، جوانیاش با دربه دری و فقر همراه بود، و در میانسالی، هنگامی که عشق و شهرت و رفاه را تجربه میکرد، بارها به شدت بیمار شد، تا سرانجام در ۴۶ سالگی درگذشت. او در همان سالهای نابسامان جوانی آثاری خلق کرد که همچنان خوانده و اجرا میشوند.
آثار شیلر حدود یک قرن و نیم پس از تولد شاعر، به کشورهای خاورمیانه، از جمله ایران نیز رسید. در این دوران کشورهای آسیایی نیز گامهای ابتدایی برای رسیدن به جامعهای مدرن را برمیداشتند. مطابق مدارک شناخته شده، نخستین کتابی که از یک نویسنده ی آلمانی زبان به فارسی ترجمه و منتشر شده، اثری از شیلر بوده که یک قرن پیش به چاپ رسیده است.
جمالزاده و بزرگ علوی که از پیشگامان داستاننویسی مدرن ایران محسوب میشوند، پس از یوسف اعتصامالملک از مترجمان بعدی آثار شیلر بودهاند.
در صف ستایشگران شیلر، از انگلس و مارکس تا بیسمارک و هیتلر را میتوان مشاهده کرد. دستگاه تبلیغاتی آلمان نازی پس از قدرتگیری کوشید شیلر را به نفع خود مصادره کند و به عنوان شاعری که به قول گوبلز «از خون و گوشت خود ماست» معرفی کند. به رغم این، آثاری چون «دون کارلوس» در نظر فاشیستها زیادی «آزادیخواهانه» بود و اجازه ی نمایش نمییافت.
بزرگداشت شیلر در دورانی که آلمان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده بود در هر دو سوی دیوار برلین به یکسان جشن گرفته میشد. آرمانهای انساندوستانهی شیلر، ارزشهایی هستند که حکومتها یا به جانبداری از آن تظاهر، یا واقعاً در جهت تحققشان تلاش میکنند. کمتر شهری در آلمان وجود دارد که خیابان و میدانی به نام شیلر یا مجسمهای از او در آن نباشد.
تلاشهای شیلر در تدوین نظریههای زیباییشناسی به او جایگاهی خاص میداد که با انتشار چند مجله ی ادبی موثرتر نیز میشد. در مجلههایی که شیلر در دو دههی پایانی عمر خود منتشر میکرد، اغلب نویسندگان و متفکران شاخص آن زمان همکاری داشتند. او همچنین به عنوان تاریخنویس و فیلسوف، جایگاهی معتبر و مهم به خود اختصاص داده بود. آثار شیلر در قرن نوزدهم به کتابهای درسی نیز راه یافت و به ماندگاری او کمک کرد.
شیلر از طرفداران فلسفه ی کانت بود. حضور فریدریش شیلر در شهر وایمار که یکی از کانونهای اصلی ادب و فرهنگ آلمان شناخته میشد، در موقعیت او بیتاثیر نبوده است. این حضور که یاری گوته در آن بیتاثیر نبود، به دوستی و همکاری این دو شاعر در سالهای بعدی انجامید.
شیلر پس از سرگردانی در شهرهای مختلف آلمان، سال ۱۷۸۷ برای نخستین بار به وایمار سفر کرد. در آنجا پیشنهاد تدریس در دانشگاه ینا را دریافت میکند و ساکن آن شهر میشود. کرسی استادی در ینا و نزدیکی به شهر وایمار سرآغاز دورانی است که دغدغهی معاش از میان میرود، اما با بیماریهای سختی همراه است.
نخستین دیدار گوته و شیلر، میان این دو شاعر که روحیات کاملا متفاوتی داشتند، علاقه متقابلی برنمیانگیزد. نزدیکی و دوستی این دو، سه چهار سال بعد شکل میگیرد و با اقامت شیلر در شهر وایمار استحکام مییابد. در نظر گوته که همواره در محیطی مرفه زیسته بود، برخی از رفتار و عادتهای شیلر پسندیده و خوشایند نبود، اما این نظر، مانع احترام عمیق به تواناییها و آثار او نمیشد.
گوته در مورد شیلر گفته است: «او هر کاری مینوشت، همواره به مراتب بزرگتر از آثار این تراژدینویسان جدید از آب درمیآمد؛ بله، شیلر ناخنش را هم که میگرفت یک سر و گردن از این آقایان بزرگتر بود.» این دو در مجلههایی که شیلر منتشر کرد، مقالههایی در هجو آنچه به نظرشان ادبیات سخیف دورانشان بود مینوشتند.
گوته و شیلر را اغلب به عنوان بزرگترین شاعران آلمانی زبان در کنار هم قرار میدهند. بسیاری از صاحبنظران معتقدند، گرایش شیلر به مفاهیم عام و کلی، مانند کمال انسانی و زیبایی، و توجه او به ضرورت تدوین نظریههای تازه برای ادبیات عصر جدید، زبان این نویسنده را در مواردی ثقیل و دشوارفهم کرده است.
به رغم این، در نظر این دسته از منتقدان جنبههای انسانی و اومانیستی آثار نویسندگانی چون شیلر، آنها را مانند افسانههای کهن یونانی به آثاری برای همهی زمانها و مکانها تبدیل کرده است.
شیلر با الهام از فلسفه ی دوران روشنگری که خود در معرفی و ترویج آن سهمی بزرگ داشت، بر جنبههای انسانی و جهانی سیاستورزی تاکید میکرد و احترام به آزادی و برابری را وظیفه ی سیاستگذاران همهی جهان میدانست. تاکید شیلر بر آرمانهای والای انسانی، او را در کنار بزرگانی قرار داده که گرچه آثارشان در دورانی کمتر و زمانی بیشتر خوانده میشود، از سازندگان فرهنگ بشری قلمداد میشوند؛ آثاری که از آرزوهای دیرین انسانی و از شوق دست یافتن به زیبایی، آزادی و کمال سخن میگویند.
از سال ۱۹۲۳ تا زمان حال از زندگی این پزشک و ادیب جهانی فیلم ها و سریال های زیادی ساخته شده است که فیلم «خواهران محبوب» Beloved Sisters تولید سال ۲۰۱۴ در شمار این آثار سینمایی و تلویزیونی در ژانر زندگینامه ای است.
شیلر در سن ۴۵ سالگی، سال ۱۸۰۵ در شهر وایمارWeimar آلمان بر اثر بیماری سل و ذاتالریه چشم از جهان فروبست.
خواهران محبوب Beloved Sisters
کارگردان: دومینیک گراف Dominik Graf
فیلمنامه نویس: دومینیک گراف Dominik Graf
بازیگران:
هانا هرشوفونگ Hannah Herzsprung
فلوریان استتر Florian Stetter
هنریت کنفوریوس Henriette Confurius
موسیقی: اسون روسنباخ Sven Rossenbach
فلورین ون ولکسم Florian van Volxem
فیلمبرداری: مایکل ویس وگ Michael Wiesweg
تدوین فیلم: کلودیا ولشفت Claudia Wolscht
تاریخ تولید: ۸ فوریه ۲۰۱۴ (برلین)
۳۱ ژوئیه ۲۰۱۴ (آلمان)
کشور: آلمان
زبان: آلمانی