سندرم استکهلم چیست؟
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
گاه یک حادثه می تواند پدیده ای مهم و بزرگ را آشکار سازد که همواره در دسترس ادراک مان بوده اما متوجه آن نبوده ایم. مانند وقوع زلزله ای در یک کوه که باعث ریزش بخشی از آن و نمایان شدن غاری عظیم در داخل کوه می شود.
فرانک اوچبرگ یک روانشناس سوئدی با تعمق در رفتار شگفت انگیز قربانیان گروگان گیری بانکی در استکهلم، متوجه بیماری خاصی شد که ریشه در مکانیزم های دفاعی داشت.
اوچبرگ اسم این پدیده روانی را «سندرم اسنکهلم» گذاشت.
ماجرا از این قرار بود که چند سارق تلاش کردند تا ۲۳ اوت ۱۹۷۳ بانکی در استکهلم را مورد سرقت قرار دهند ولی پس از واکنش سریع پلیس و ناکام ماندن تبه کاران در نقشه سرقت، به گروگان گیری و تهدید روی آوردند.
پلیس منطقه را به محاصره درآورد و ضمن بهره گیری از مشاوره های یک روانشناس، تلاش کرد وظیفه خود را با کمترین هزینه انجام دهد اما اتفاق عجیب این بود که گروگان ها با این که جان و مال و آزادی شان از سوی سارقین مورد ظلم و تهدید قرار گرفته بود، به آنان وابستگی عاطفی پیدا کرده بودند و حاضر به همکاری با پلیس نمی شدند این وابستگی عاطفی به حدی بود که پس از پایان یافتن قائله گروگان گیری، هم چنان به حمایت و مساعدت نسبت به گروگان گیرهای خود ادامه دادند.
برخی این بیماری روحی را عارضه روانی نادری می دانند اما در واقع مشمولان ویژگی های “سندرم استکهلم” به فراوانی در جوامع مختلف قابل رصد هستند.
بارزترین مورد این بیماری را در همسرانی می بینیم که از سوی شریک خود مورد ظلم و آزار قرار می گیرند ولی نه تنها درصدد رهیدن از شرایط نامتعارف زندگی خود نیستند بلکه نسبت به همسر خود احساس وابستگی شدید کرده و برای اعمال وی توجیهات قانع کننده اقامه کرده و خود را می فریبند. آنان حاضر به شنیدن توصیه های خیراندیشانه اطرافیان خود نیستند و مشتاقانه با همان شرایط رقت بار به زندگی نامتعادل خود با شریک ظالم ادامه می دهند.
این پدیده روانی در برخی کودکان آزار دیده نیز دیده می شود.
همان طور که پیش تر اشاره شد «سندرم استکهلم» برخاسته از عارضه مکانیزم دفاعی است که در آن شخص به صورت ناخودآگاه برای فرار از وضعیت ناخوشایند و عدم مواجهه با عوامل اضطراب زا در حیطه هشیاری به دستاویزهایی ذهنی توسل می جوید که شیرینی این فرار از واقعیت و عدم مواجهه با آن اعتیاد بیمارگونه ای را رقم می زند که جزو مکانیزم های دفاعی به حساب می آید.
پس در هنگام بروز موقعیت «سندرم استکهلم» شخص مبتلا به مکانیزم دفاعی با متجاوزان به حقوق خود، احساس وابستگی عاطفی کرده و حتی شیفته متجاوز می شود.
وقتی بیماری به یک ارزش تبدیل می شود
جالب این جاست که این عارضه روحی به خاطر مخفی ماندن از نگاه غیرمتخصص، نه تنها از منظر برخی هنرمندان، محتاج معالجه نیست بلکه آن را جزو محاسن اخلاقی برشمرده برای آن داستان خلق می کنند و از آن فیلم می سازند.
به طور مثال فیلم معروف «دیو و دلبر» به عنوان اثری عاشقانه در میان اهل هنر شناخته می شود.
حال این که دختر زیبای این فیلم یکی از مبتلایان به بیماری «سندرم استکهلم» است که در مواجهه با رفتارهای ظالمانه و متکبرانه زندان بان دیو سیرت و اهریمن صورت خود، سر فرود آورده و کم کم به او دلبستگی پیدا می کند تا جایی که این دلبستگی به عشقی آتشین بدل می گردد.
سایر کارکنان این قصر نیز همگی همچون «دختر زیبا رو» قربانیان «سندرم استکهلم» هستند.
همه آن ها مرعوب رفتارهای مرد اهریمنی قصر اند اما تمام تلاش آن ها این است که در نوکری و خدمت به او گوی سبقت را از یکدیگر بربایند و رقبا را از میدان به در کنند.
ورود یک دانای دلسوز
حال اگر در همین داستان، دانای دلسوزی ورود می کرد و زندگی آزاد و بدون قل و زنجیر در روستا را به آنان توصیه می کرد و می توانست ساکنین قصر را متوجه روند نابود شدن روزهای بی بازگشت عمر کند، کدام یک از آنان در قصری پر از ظلم و رفتارهای بیمارگونه دیو باقی می ماندند؟ مثال های دراماتیکی دیگری نیز وجود دارد.
در فیلم سرقت تولید ۲۰۱۵ با بازی رابرت دنیرو و دین مورگان، داستان گروگان گیری است که با گروگان خود رابطه ای عاشقانه برقرار می سازد.
در فیلم یخ سیاه محصول ۲۰۱۴ دختری گروگان با گروگان گیر خود وارد رابطه ای عاشقانه می شود. در فیلم بزرگ راه تولید ۲۰۱۴ زنی ربوده شده دل به رباینده خود می بازد در حالی که عاشق و معشوق هر دو کودکی های سختی را پشت سر گذاشته اند.
توصیه روانشناسان در مواجهه با قرباینان سندرم استکهلم
توصیه روانشناسان این است که با نکوهش و سرزنش قربانیان «سندرم استکهلم» در آنان احساس گناه به وجود نیاورند.
رفتار ملاطفت آمیز اطرافیان می تواند سطح اضطراب و تنش را در آنان کاهش دهد.
درک شرایط بیمار و یافتن راه های توام با آرامش می تواند او را به طور تدریجی با واقعیت هایی است که از آن گریزان است، آشتی دهد.
اطرافیان بدون اطلاع و تایید متخصصان، نسخه ای نپیچند و از انجام اقدامات خودسرانه دوری کنند.
کبری حسینی لنگرودی-مدیر مسئول