خودمان را ببخشیم
هیچ انسانی را پیدا نمی کنید که بی عیب و خطا زندگی کرده باشد اما گاهی انسان به جای تجربه اندوزی از اشتباهات گذشته، فرصت های جبران خطاهای پیشین را صرف یک بازی روحی خطرناک می سازد. او پیوسته خود را محاکمه، سرزنش و مجازات می کند. در این تسلسل باطل او برای خلاصی از عذاب وجدان، به روح خود شلاق می زند. چنین شخصی در دنیایی ذهنی، خود را به یک سنگ آسیاب عذاب آور بسته و دانه های تکراری بیهودگی را آرد می کند. او با نگاه ملامتگرانه در آینه خاطرات، زخمهایی را نظاره می کند، که چهره اش را زشت و تنفرانگیز می نماید.
بسیاری از مردم خاطراتی ناراحت کننده از اشتباهات گذشته را همچون وزنه ای به پاهای خود بسته اند و این وزنه سنگین را هر جا که می روند، ریاضت کشانه با خود جابجا می کنند.
وقتی احساس گناه و شرم راحت تان نمی گذارد، رمقی برای گام برداشتن به سوی خیر و نیکی نخواهید داشت.همراه کردن این افکار و احساسات منفی، انرژی جسمی و روحی شما را تحلیل می برد و به کیفیت زندگی شما و اطرافیانتان آسیب میزند.
ماشین ملامتگری که بطور مستمر جملات عذاب آور و تکراری را نثار روح دردمندتان می سازد، ساخته و پرداخته خود شماست.
اینک که دریافتید کاری که در گذشته انجام شده، نادرست بوده این آگاهی و دانشی است که در گذشته نداشتید. ما انسانی با عمری محدود و ذهنی محتاج اکتساب و تجربه هستیم. وقتی حقیقتی تازه را می آموزیم باید آن را در زندگی پیش روی خود به کار ببندیم نه اینکه به سراغ گذشته خود رفته و ببینیم کجا این حقیقت تازه یافته را بکار نبسته ایم تا خود را مورد ملامت قرار دهیم. همچنان که جسم ما از زمان کودکی تا بزرگسالی در حال رشد است، روح ما نیز با آگاهی های در حال تحصیل، به بلوغ و بالندگی می رسد. پس نباید از این کمال مثبت، چماقی منفی بسازیم و بر سر خود بکوبیم. ما همواره در حال یادگیری هستیم و اشتباه و خطا جزو بدیهی ترین رفتارهای یک انسان است. ما در سطوح مختلفی از جهل و آگاهی مجبور به انتخاب هستیم و هر انتخابی، ممکن است تبعاتی منفی یا مثبت به دنبال داشته باشد. تصور کنید شخصی در شرایطی از فقر و تهیدستی اقدام به دزدی کرده و اکنون از کار خود پشیمان است. آیا باید بقیه عمر روبروی آینه بایستد و خود را بخاطر کاری غلط تحقیر کند؟ مسلما این نوع از مجازات نمی تواند نتیجه مثبتی داشته باشد. چنین شخصی باید درصدد جبران اشتباه خود برآید و از تکرار اشتباه گذشته بپرهیزد.
حتی اگر اقدام ظالمانه ما متوجه شخصی شده باشد که دیگر در قید حیات نیست، یا در زندگی ما حضور ندارد، می توانیم با کارهای نیکوکارانه در حق افرادی دیگر، اشتباهات خود را جبران کنیم. شادی کمک به انسانهای نیازمند آنقدر قدرتمند است که روح دردمند ما را متحول خواهد ساخت. کمک مستقیم به سالمندان بی بضاعت یا حمایت از کودکان کار و بدسرپرست و بسیاری اقدامات نیکوکارانه دیگر می تواند احساس خوب بودن و مثمر ثمر بودن را جایگزین احساسات منفی و فرسایشی سازد.
دکتر فریدریک لاسکین Frederic Luskin مدیر پژوهشی تحت عنوان “بخشش” در دانشگاه استنفورد معتقد است حس ندامت و تاسف از عملکرد باعث می شود درصدد جبران اشتباه خود برآییم و به دنبال چنین رویدادی دیگر از خود یا سایرین متنفر نخواهیم بود. اگر باعث دلشکستگی شده ایم، از فرد مورد نظر دلجویی می کنیم یا مشکلی را که به وجود آورده ایم از سر راه دیگران برمی داریم و سعی می کنیم هزینه اشتباه خود را بپردازیم در این شرایط شخص پشیمان خود را از لحاظ ذهنی شکنجه نمی کند و به محکمه های خیالی نمیبرد و عزت نفس خود را حفظ کرده و ارزش وجودی انسانی اش را گرامی می دارد. لاسکین توصیفی نیز برای آن روی سکه دارد. او حالت منفی برخورد با اشتباه را احساس گناه معرفی می کند. از منظر لاسکین شخصی که در چنبره احساس گناه گرفتار شده، بطور مستمر خود را محاکمه و محکوم می کند. احساس گناه نیرویی بازدارنده و منفی توصیف شده که باعث تخریب روحیه و انزجار شخص از خود می شود.
این روانشناس استنفورد اینطور توضیح می دهد:
«مشکل صرفا این نیست چون میدانیم کار اشتباهی انجام دادهایم، به همین خاطر حس بدی داریم. همه این را میدانند. اما گرفتاران حس گناه در واقع آن احساسات منفی را مانند یک پتو دور خودشان میپیچیند و از ماتمگرفتن در تاریکی احساسات منفی دست برنمیدارند.»
ماتمگرفتن کاری است که قربانی اشتباه باید انجام دهد، نه عامل آن؛ درست است؟ اما برخی از ما از ترس عدالت معنوی یا
قانون کارما یا هر چیز مجازات کننده دیگر، وضع ترحم برانگیزی به خود می گیریم و در واقع می خواهیم به آن نیروی مجازات کننده بگوییم ببین که چقدر تاوان پس داده ام! عادلانه نیست که مجازات دیگری را دریافت کنم.
لاسکین می گوید: «این وضعیت احمقانهای از توبه و پشیمانی است.» جای اینکه تلاش کنیم تا آسیبها جبران شود و مسئولیت اعمال غلط خود را بپذیریم، با رفتارهایی تباه کننده عمر که هیچ فایده ای برای قربانی ندارد، خود را مجازات می کنیم و در این آتش کسانی که دوست مان هم دارند، خواهند سوخت.همسر، فرزندان، والدین و دوستان در این رویکرد بیمارگونه همراه با ما رنج خواهند کشید.
لاسکین در ادامه هشدار می دهد که این رویه باعث ایجاد اختلال در فشار خون، کارکرد قلب، گوارش و بروز سایر بیماری ها می شود. شخص منفعل در این وضعیت نه تنها درصدد جبران اشتباهات خود نیست بلکه خود را در گودال بیهودگی زندانی کرده و با تحقیر و سرزنش خود، همچون سوهانی به جان روح و روان خود می افتد و افسردگی، تنفر از خود و بد رفتاری به او عارض می شود. لاسکین تنها راه نجات از این مهلکه را “بخشش گناهان خود” عنوان می کند. به این شکل شخص از عذاب بی مورد خود دست برداشته و گذشته ای را که نمی تواند تغییر دهد رها می کند تا بتواند به دور از اشتباهات گذشته، زندگی مثمر ثمری را برای خود مهیا سازد.