بی مرزی کار به قیمت آسیب های روحی و افسردگی کارکنان
آخر هفته است و شما قصد دارید با خانواده و دوستانتان اوقات فراغت خوبی را سپری کنید. ناگهان صدای دریافت یک ایمیل کاری از تلفن همراه طنین انداز می شود. آیا اکنون ایمیل را باز می کنید و می خوانید؟ یا صبر خواهید کرد تا روز کاری آغاز شود؟ اگر می خواهید نامه را بخوانید، هشدار حاضر را جدی بگیرید: با این انتخاب نیازهای روحی و رفاه و فراغت خود را به خطر می اندازید.
یک مطالعه ی آکادمیک نشان میدهد که چگونه عدم تعادل کار و زندگی می تواند بر سلامت ما تأثیر منفی داشته باشد.
محققان دانشگاه زوریخ در سوئیس دریافتند کارکنانی که اجازه می دهند امور کاریشان به زندگی شخصی آنها وارد شود، زندگی خصوصی خود را متزلزل می کنند و حفره های عاطفی بیشتری دارند. این گروه وقتی با افرادی که تمایزی جدی بین کار و زندگی شخصی خود قائل هستند، مقایسه می شوند احساس خستگی خیلی بیشتری در آنها دیده می شود.
متاسفانه این یک مشکل رایج است. به نظر می رسد که تعداد کمی از ما حفظ تعادل کار و زندگی را جدی می گیریم.
نظرسنجی انجام شده از انجمن مدیریت منابع انسانی نشان می دهد که حدود ۸۹ درصد از کارکنان ایالات متحده، به ضرورت تعادل کار و زندگی، به عنوان یک مشکل نگاه می کنند.
با کارکرد طولانی مدت و افزایش تقاضای کار، این نوع نگاه به نیازهای روحی و عاطفی، چیز عجیبی نیست. با این حال، همانطور که نتیجه ی بررسی نشان داده است، ما نباید از فراغت خود غافل شویم. اجازه دادن به کار برای ورود به محدوده ی زندگی شخصی، میتواند پیامدهای قابل توجه ی برای رفاه و سلامت ما داشته باشد.
یافتههای این مطالعه در مجلهی کار و روانشناسی Business and Psychology منتشر شده است. ممکن است نتایج این بررسی، پیش پا افتاده به نظر برسد، اما آنچه که در مورد مطالعهی جدید، جالب توجه است نتایج نظرسنجی است. چرا زیر پا گذاشتن مرز کار و زندگی میتواند تا اندازهی زیادی تبعات منفی داشته باشد؟ میزان خسارت به زندگی خصوصی به مقدار زمانی بستگی دارد که ما اجازه میدهیم امور کاری وارد محدودههای فراغت شخصیمان شود.
آزمون تعیین کننده از ۲۰۰۰ کارپذیر
Ariane Wepfer عضو ارشد این مطالعه و همکارانش، از موسسهی اپیدمیولوژی، آمار زیستی و پیشگیری در دانشگاه زوریخ Epidemiology, Biostatistics and Prevention Institute at the University of Zürich با تجزیه و تحلیل دادهها از ۱۹۱۶ کارمند از کشورهای آلمانی زبان، نتایج پژوهش خود را منتشر ساختهاند. ۵۰ درصد کارمندان مذکور حداقل حدود ۴۰ ساعت در هفته کار میکنند.
هر کارمند طی یک نظرسنجی آنلاین، توضیح داد که کیفیت جداسازی کار وی از زندگی شخصیاش چگونه است. به عنوان مثال، از آنها خواسته شد تا در مورد کارکردن در زمان فراغت خود فکر کنند و بیان کنند چه زمانی در تعطیلات آخر هفته کار میکردند.
همچنین از پاسخ دهندگان خواسته شد روشن سازند که آیا آنها زمان فراغت خود را برای استراحت و لذت بردن از سرگرمیها و فعالیتهای اجتماعی صرف میکنند. در این نظرسنجی پرسشهایی دربارهی احساس خستگی فیزیکی و عواطف و احساسات کارکنان پرسیده شد، اینکه آیا آنها اصولا قانون تعادل کار و زندگی را مثبت ارزیابی میکنند؟
نتایج این نظرسنجی نشان داد کارکنانی که بین کار و زندگی شخصی خود نتوانستند مرزی مشخص کنند در فعالیتهای سرگرم کننده و امور تفریحی دیگر که ممکن است به سلامتی و نشاط آنها کمک کند، حضور کمرنگی داشتهاند.
در نتیجه، این کارکنان خستگی بیشتری را نسبت به افرادی با عملکرد متعادل گزارش کردند.
Wepfer میگوید: «کارکنانی که کار خود را با اوقات غیر کاری خود میآمیزند، گزارش میدهند که بیشتر از کار خسته شدهاند زیرا کمتر فرصت استراحت روحی یافتهاند. کمبود حضور این افراد در فعالیتهای بهبود دهنده به روشنی توضیح میدهد که چرا کارکنانی که کار خود را به حیاط خلوت خود وارد میکنند، تندرستی کمتری دارند».
به گفتهی محققان، این یافتهها باید کارفرمایان را تشویق کند تا سیاستهای خود را در راستای بهداشت روحی کارکنان منعطف نمایند تا با داشتن نیروهایی تندرست و با نشاط، حضوری موثر و مفید از سوی کارپذیر را تداوم بخشند.
Wepfer میگوید: «سیاست کارفرما و فرهنگ سازمانی باید به کارکنان کمک کند تا بتوانند مرزهای کار و زندگی خود را طوری مدیریت کنند که به سلامت آنها لطمه وارد نشود. مخدوش شدن فراغت کارکنان، کاهش بهرهوری در سازمان و تنزل خلاقیت آنان را در پی خواهد داشت».
بنابراین، این بار که کار از مرزهای متعارف خود به زندگی خصوصیتان خزید، به خودتان بگویید اکنون زمان تنفس روحی و عاطفی من است. باید تا فرارسیدن زمان کار صبر کنم. اینک نوبت رفاه و آسایش من است.