آیا چیزی به نام «شخصیت مستعد اعتیاد» وجود دارد؟
همه ما اصطلاح «شخصیت مستعد اعتیاد» را در توصیف وسوسه خوردن شیرینی، نوشیدن الکل یا حتی تماشای سریالهای تلویزیونی شنیدهایم.
علم پزشکی رسما چنین اصطلاحی را در تشخیص بیماری به رسمیت نمیشناسد اما شکی نیست که در مواجهه با عادتهایی چون استفاده از مواد مخدر، قمار و سایر فعالیتهای اعتیادآور بالقوه افراد روشهای مدیریتی متفاوتی را اتخاذ میکنند. برخی میتوانند با پشتکار از آنها دست بکشند ولی برخی دیگر وقت و انرژی خود را به شکلی از کنترل خارج شده صرف آن عادت می کنند.
همین تفاوت است که حل مشکل اعتیاد را چالش برانگیز میسازد. باید معلوم شود که چرا برخی میتوانند مصرف مواد مخدر خود را کنترل کنند و برخی دیگر راهی بجز افراط نمی روند.
آیا داروهای ضد افسردگی اعتیاد آورند؟
چه عاملی باعث میشود کسی که ماده مخدری چون هروئین را مصرف کرده باز هم بخواهد آن را امتحان کند اما در بعضیها چنین تمایلی به وجود نمیآید؟ خیلیها دوست دارند آن را مربوط به ژنتیک بدانند و تحقیقات نیز با این نظریه موافقاند اما در بهترین حالت فقط ۵۰ درصد احتمال اعتیاد را برای مشمول عوامل ژنتیکی ایجاد می کند. به عبارت دیگر پیروان این عقیده میگویند، اگر پدر یا مادر شما معتاد بودهاند، احتمال یک به دو وجود دارد که شما هم معتاد بشوید.
این نظریه هم مثل سایر نظریههای ژنتیکی، اشکالات آشکاری دارد. ما بیشتر از ظرفی هستیم که با ژن پر شده است. تربیت والدین و عوامل محیطی بر شکلدهی شخصیت ما تأثیر دارند. اگر به افرادی یاد بدهند برای کنترل خشم یا اضطراب یا خلق پایین باید مشروبات الکلی بنوشند، پس احتمال زیادی وجود دارد که این اقدام اکتسابی از سوی آنها تکرار شود.
این تعامل بین طبیعت و تربیت همان جایی است که در حال حاضر علم در آن جا ایستاده است. خبر خوب این است که اعتیاد به طور کامل از ژن منتقل نمیشود.
خبر بد اما این است که ترکیبی از وراثت و تربیت ریسک ساختن رفتارهای ناسالم را افزایش میدهد، چه این عادت مواد مخدر، سکس یا پرخوری باشد. تجربیات تلخی چون سوءاستفاده جنسی، عاطفی یا روانی، دلایل مرسوم رویآوری مردم به مواد مخدر است اما به هیچ وجه مسیر همه به اعتیاد منتهی نمیشود.
متأسفانه، اولین اقدام به فعل اعتیادآور برای فرد احساسی را ایجاد میکند که قبلا تجربه نکرده است. گرمی، شادی، یا حتی هیجان همگی حسهایی هستند که این افراد گفتهاند دوست دارند دوباره و دوباره به دست آورند. این همان لحظهای است که اختیار یا انتخاب آزادانه به شدت به خطر میافتد تا جایی که عملا از بین میرود. از دید ناظر بیرونی، ظاهرا شخص دارد به دست خود خودش را از بین میبرد، اما عجیب آن که خود شخص با تکرار این کار سعی دارد بقای روانی خود را حفظ کند.
جنسیت نیز در این جا نقش دارد. مردها بیشتر به سمت ریسک متمایلاند در حالی که زنان غالبا سعی میکنند مشکلات روانی را درمان کنند. به همین دلیل است که مردان هفت برابر بیشتر از زنان به قمار معتادند. در خصوص مواد مخدر، فاصله بین اولین مصرف تا رسیدن به وضعیت اعتیاد برای زنان بسیار کوتاهتر از مردان است. این یک نمونه بارز از اختلاف جنسیتی است اما هنوز شواهد کافی برای توضیح آن در اختیار نداریم.
این ربطی به خصلتهای شخصیتی نظیر درونگرا یا برونگرا بودن ندارد. این خصائص وجود دارند چه شخص معتاد باشد چه نباشد. آن چه ظاهرا تأثیرگذاری بیشتری دارد تجربیات قبلی در زندگی است ولی حتی آن هم سرنوشت همه کس را تعیین نمیکند.
هنوز خیلی چیزها هست که نمیدانیم . چرا برخی چنین رفتارهای اعتیادآوری را در پیش میگیرند و چه میشود که اسیر آنها میشوند. آن چه میدانیم این است که هیچ «نوع» مشخصی از افراد نیستند که به اعتیاد روی میآورند. آنها نیز مثل سایر خصیصههای انسانی که ما را از یکدیگر متمایز میکنند متفاوت هستند، و همین ضامن و افتخار معیارهای برابری است.
«ایان همیلتون استاد بهداشت روان در دپارتمان علوم بهداشتی دانشگاه یورک است.»