گرایش ذاتی انسان از منظر دانشمندان ژنتیک، فلاسفه و ادبا
به گزارش آفتاب سلامت در بخش حوادث روزنامه، اظهارات مادری درج شده بود که از بزهکاری های کودکش جانش به لب آمده و به یقین رسیده بود که کودکش «شیطان انس» است. مرد محکوم به اعدامی در مصاحبه با خبرنگار عنوان می کرد که همواره در اعماق ذهنش صدایی وجود داشته که او را به انجام اعمال گناه کارانه دعوت می کرده است.
جوانی که به ده ها قربانی، تعرض جنسی داشته، پیش از مجازات، اعمال لذت جویانه ی خود را برآمده از فرامینی درونی عنوان داشته بود. نقطه مقابل این افراد کسانی هستند که از ابتدای زندگی رفتار و اعمال شان با مهربانی و بخشایش همراه بوده است.کسانی را می شناسیم که هرگز در دام هوس بازی گرفتار نشده اند. در جمع افراد سیگاری تمایلی به استفاده از سیگار بروز نداده اند و بارها و بارها به تعارف مصرف دود با صراحت نه گفته اند. وسوسه انجام خلاف در آنها کارگر نبوده و نیست. بسیاری از آنان عنوان می کنند که ما با تمایل یا گرایشی نمی جنگیم بلکه اصلا علاقه ای نسبت به ارتکاب این اعمال در وجودمان نیست.
گروهی مثل «توماس هابز» و «دیوید هیوم» انسان را موجودی با ذاتی شرور و خودخواه معرفی می کنند و سرپیچی او را از عدالت، درونی می دانند. گروهی دیگر به پیروی از «ژان ژاک روسو» گرایش انسان را رو به نیکی و سرشت وی را خوب می دانند. در این میان برخی مانند «ژان پل سارتر» می گویند انسان هر طور که مایل باشد خود را می سازد و برخی دیگر مانند «امیل دورکیم» و «کارل مارکس» معتقدند جامعه رفتار و عملکرد انسان را معلوم می کند. «زیگموند فروید» و هم فکرانش غریزه ی جنسی را اصل ذات بشر دانسته و گروهی دیگر مثل «آلفرد آدلر» برتری جویی را محور طبیعت انسان می دانند. افراد زیادی مانند «کارل گوستاو یونگ» به طبیعت دوگانه خیر و شر برای انسان قائل هستند. برخی هم چون «افلاطون» و «رنه دکارت» به معلومات و آگاهی های ذاتی برای انسان باور دارند و جماعتی دیگر تلاش برای شناخت ماهیت انسان را کوششی بیهوده عنوان کرده و پیچیدگی های نهاد آدمی را دور از دسترس عقل بشر دانسته اند.
شعرا نیز در این میانه نگاه خود را به مخاطبین آثار خود عرضه داشته اند:
ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد
ولی در این مجال ما نمی خواهیم از منظر فلسفه و ادبیات، نهاد و سرشت بشر را ارزیابی کنیم زیرا در طول زمان آثار زیادی به ماهیت انسان از این زوایا اختصاص داده شده است. ما می خواهیم خلق و خوی ذاتی انسان را از نگاه دانشمندان ژنتیک مورد ارزیابی قرار دهیم و در این راه یافته های علمی اقناع کننده ای را که با آزمایشات دقیق آکادمیک محرز شده به شما ارائه کنیم. این شواهد هر یک قطعه ای از پازل ماهیت و ذات یک انسان نوعی است که با تجمیع آن، رفتار و گرایشات ذاتی یک فرد توضیح داده می شود.
دانشگاه «سانی بوفالو» SUNY-Buffalo در ایالت نیویورک و دانشگاه «ارواین» در کالیفرنیا University of California, Irvine در آزمایشی مشترک موافقت ۷۱۱ داوطلب را جلب کرد تا میزان دو هورمون «اکسی توسین» و «واسوپرسین» را در آب دهان آنان مورد ارزیابی قرار دهند. فرم هایی در اختیار آزمون دهندگان قرار داده شد تا به سوالاتی درباره وظیفه انسان در قبال جامعه پاسخ دهند. افرادی که در آزمایش ژنتیکی، DNA مورد نظر را دارا بودند، مهربانی و بخشندگی در خور توجهی را در پرسشنامه ها نشان دادند.
دکتر «میشل پالین» استاد روانشناسی دانشگاه بوفالو عنوان داشت اگر یکی از همسایگان شما خوش برخورد و سخاوتمند است و دیگری رفتاری برآمده از خساست و خودخواهی بروز می دهد، ساختار DNA آنها میتواند این تفاوت رفتاری را به روشنی توضیح دهد.
به گفته وی افرادی که فاقد گیرنده های ژنتیکی دریافت این دو هورمون باشند جهان پیرامون خود را بی رحم و ترسناک می بینند و به همین خاطر کمتر به دیگران کمک میکنند.
محققان دانشگاه «مک مستر» McMasterگروهی از موشهای سالم را مورد مطالعه قرار می دادند که به کشف غیرمنتظرهای دست یافتند.
این محققان متوجه شدند در بعضی از موشهای تنبل دو ژن ویژه با کارکرد تحرک ماهیچهها وجود ندارد.
این ژن ها آنزیمی به نام AMPK (پروتئین کیناس AMP فعال شده) را کنترل میکنند. آنزیم مذکور زمانی که تمرینات ورزشی انجام میشود شروع به فعالیت میکند.
این محققان اظهار داشتند: در شرایطی که موشهای سالم میتوانند چندین مایل بدوند موشهای فاقد این ژنها تنها میتوانند یک مسافت کوتاه را بدوند. به همین دلیل تحرک این دو نوع موش تفاوت چشمگیری با یکدیگر دارد.
پیش تر گروهی از پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا اعلام کرده بودند: حس تنبلی و گذراندن تعطیلات آخر هفته بر روی کاناپه در مقابل تلویزیون و نقطه مقابل آن علاقه شدید به تحرک و تمرینات ورزشی در ژنها نوشته شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
گروهی از محققان «دانشگاه براون» Brown University به سرپرستی «مایکل فرانک» که نتایج بررسیهای خود را در ژورنال نوروساینس منتشر کردهاند ژنی را یافتند که میتواند افراد را به یک «بله قربان گو» مبدل سازد. این ژن، قدرت تصمیم گیری مغز را کاهش داده و تمایل فرد به اطاعت از دستورات صادر شده توسط دیگران را افزایش میدهد.
دانشمندان به منظور دستیابی به نتایج یاد شده، از همکاری کامل ۷۰ داوطلب درآزمایشات برخوردار بودند. این آزمایشات در دو گروه بدون تغییرات و با تغییرات ژنتیکی بر روی فعالیت انتقال دهنده عصبی دوپامین در کورتکس جلوپیشانی و جسم مخطط مغز، عملکرد رفتاری آزمون دهندگان را مورد مطالعه قرار می داد. بررسیها نشان داد افرادی که دارای این ژن بودند کارهایی را که دیگران به آنها امر می کردند بی چون و چرا انجام می دادند حتی اگر انجام این کارها با تجربیات آزموده شده آنها در تناقض بود آنها باز کرنش گرانه به آن اهتمام می ورزیدند.
در این آزمایش، به داوطلبان نمادهایی نشان داده شد و سپس از آنها خواسته شد که نمادهای درست را برپایه دستور العملی که به آنها داده می شد علامت بزنند. در این دستورالعمل بعضی از نمادهای صحیح از عمد غلط معرفی شده و برخی دیگر که اشتباه بودند به عمد صحیح عنوان گردیدند.
افراد دارای ژن DARPP-32 نمادهایی را به عنوان گزینه صحیح انتخاب کردند که واقعا اشتباه بودند اما از روی عمد صحیح معرفی شده بود.
این محققان در خصوص مزایای داشتن این ژن توضیح دادند: «در حقیقت مطیع بودن میتواند در انجام کارها به روشی پیش تر آزموده و کم خطرتر یک مزیت به شمار آید».
به نوشته مجله تایم، پژوهشگران در دانشگاه ایالتی نیویورک در بینگامتون ارتباط ژنهای معینی را با بروز رفتارهای افراطی لذتجویانه شناسایی کردهاند. به گفته آنها ظاهرا ژنی که مسئول ساخت یک نوع خاص از گیرنده ناقل عصبی دوپامین (DRD4) در مغز است، با ظهور رفتارهای عدم وفاداری ارتباط دارد.
این بررسی نشان میدهد که ژنهای یاد شده ممکن است با بی بند و باری جنسی و خیانت در زناشویی ارتباط داشته باشند.
دکتر «جاستن گارسیا» از دانشگاه بینگامتون در نیویورک و همکارانش برای بررسی این موضوع یک گروه نمونه ۱۸۱ نفری از مردان و زنان را انتخاب کردند و سابقه جنسی مبسوطی از آنها دریافت داشتند. آن ها هم چنین نمونههای DNA از آنها جمع آوری کردند. هنگامی که این پژوهشگران مشخصات DNA این افراد را با سابقه جنسی آنها مورد مقایسه قرار دادند، دریافتند که رابطهای میان ژن DRD4 و رفتارهای جنسی وجود دارد.
دوپامین یکی از مهم ترین ناقلهای عصبی در مغز است که در پدیدههای بسیاری از جمله انگیزش، پاداش روانی و ارضای جنسی دخیل است. دانشمندان از قبل میدانستند که ژن DRD4 با رفتارهای لذتجویانه مانند قماربازی و نوشیدن مشروبات الکلی و علاقه به تماشای فیلمهای وحشتناک ارتباط دارد. بنابراین ارتباط آن را با بیوبندوباری جنسی مورد بررسی قرار دادند.
رفتار جنسی انسانی نه تنها میان جمعیتهای متفاوت بلکه درون هر جمعیت نیز گوناگونی بسیاری دارد. دانشمندان تا امروز آگاهی چندانی از نحوه اثر ژنها بر تفاوتهای فردی در رفتارهای جنسی نداشتهاند.
به گفته آنها افرادی که یک نسخه معین از ژن DRD4 را داشتند، سابقه بیبندوباری جنسی و عدموفاداری زناشویی بیشتری را نسبت به افراد فاقد این ژن گزارش کرده بودند.
پژوهشگران فرانسوی، فنلاندی و آمریکایی در جریان یک پژوهش گروهی، ژن عامل خشم و پرخاشگری را کشف کردند.
این دانشمندان با مقایسه توالی دی ان ای تعدادی از افراد پرخاشگر با توالی ژنتیکی افراد آرام و خونسرد، متوجه جهش ژنتیکی در افراد خشمگین شده اند.
بر اساس یافته های این دانشمندان ژنی به نام HTR2B که مسئول کنترل رفتارهای به شدت پرخاشگرانه است پس از این جهش ژنتیکی مسدود می شود. ژن یاد شده بر میزان تولید هورمون سروتونین در مغز اثر می گذارد.این هورمون یک انتقال دهنده عصبی است که بر روی بسیاری از رفتارهای انسان از جمله خشونت و پرخاشگری توان تاثیرگذاری دارد.
این بحث می تواند بر اساس کشفیات گروه های پژوهشی معتبر به صدها صفحه دیگر افزایش پیدا کند.کشفیاتی در رابطه با ترس و شجاعت، نومیدی و یاس، امیدواری و خوشحالی، کنجکاوی، وسواس، انزوا طلبی، گرایش اجتماعی، بی رحمی، شفقت و بسیاری خصوصیات و روحیات دیگر که متاثر از هورمون های کنترل شده از سوی ژن ها هستند. به نظر می رسد یکی از ضروری ترین غربال گری ها در آینده آنالیز ژنتیکی اشخاص برای اشراف به خصوصیات فردی است چرا که با تربیت و کنترل های ممکن و میسر می توان به بسیاری از این ویژگی ها غلبه کرده و کیفیت زندگی افراد را ارتقا بخشید.
باید توجه داشت که دانش تحقیقات ژنتیکی با کیفیت امروزی بسیار جوان بوده و صفحات زیادی از کتاب شگفتی های زیست شناسی در آینده به دست این دانش ورق خواهد خورد.