تفسیر سلامت

«عوارض جانبی»/Side Effects

استیون سودربرگ

آفتاب سلامت: «مارتین» شوهر «امیلی» پس از تحمل چهار سال محکومیت خود به‌خاطر اقدامات غیرقانونی از زندان آزاد می‌شود اما امیلی با نوعی از افسردگی شدید دست به گریبان است و آمادگی روبرو شدن با مارتین را ندارد.

طی گفتگوهای رد و بدل شده بین شخصیت‌ها مخاطب درمی‌یابد که امیلی با کمبود محبت پدر به سن جوانی رسیده است. او به دلیل علاقه به طراحی از شهرستان کوچک خود به نیویورک نقل مکان می‌کند تا در دانشگاه سرآمد طراحی تحصیل کند. در طول تحصیل برای کمک خرج دانشگاه در یک کافه مشغول به کار می‌شود. مارتین به عنوان یکی از مشتری‌های ثابت آن کافه با امیلی آشنا می‌شود. جوان خوش سیمایی که هر روز به کافه می‌آید و با امیلی طرح دوستی ریخته و به او علاقمند می‌شود.

مارتین در قایق تفریحی‌اش از امیلی پذیرایی می‌کند و در دامنه‌های کوهستانی پربرف به او اسکی می‌آموزد. رابطه‌شان خیلی خوب پیش می‌رود تا جایی که با پیشنهاد ازدواج و پذیرش آن از سوی امیلی، عشق شان ظاهرا به سرانجام خوش می‌رسد اما هنوز یک سال از زندگی‌شان نگذشته که مارتین دستگیر شده و به‌خاطر قاچاق و خلاف‌های پنهانی، چهار سال به زندان محکوم می‌شود.

امیلی به‌خاطر خاموشی شمع کم فروغ خوشبختی، دچار افسردگی می‌شود و معالجات دکترش ویکتوریا، بر دل‌مردگی اش بی تاثیر است. امیلی پشت فرمان اتومبیل خود در یک پارکینگ، به پوچی و بی ثمری زندگی غم انگیز خود می‌اندیشد و در تصمیمی آنی با سرعتی مرگ‌بار به دیوار مقابل می‌کوبد ولی به‌طرزی معجزه آسا زنده می‌ماند.

امیلی در آسایشگاه روانی به هوش می‌آید و با دکتر «جاناتان بنکس» روانپزشکی فرصت طلب مواجه می‌شود.

جاناتان پزشکی است که شرافت پزشکی‌اش را به شرکت‌های داروسازی فروخته و به‌جای آسیب شناسی بیماران، تمرکز خود را بر تست داروهای نوظهور شرکت‌های داروسازی گذاشته است.

دکنر بنکس عدم وجود خط ترمز اتومبیل امیلی را دلیل بستری شدنش در آسایشگاه روانی عنوان می‌کند.

امیلی برای رهایی از آسایشگاه، شرایط زندگی خصوصی‌اش را توضیح می‌دهد و متعهد می‌شود هرگز چنین کاری را تکرار نکند. امیلی وعده  می‌دهد دو تا سه بار در هفته برای ادامه معالجه به مطب خصوصی دکتر بنکس مراجعه کند و ویکتوریا روانپزشک قبلی را شاهد خوش قولی خود معرفی می‌کند. دکتر بنکس تصمیم می‌گیرد چند نوع داروی ضد افسردگی جدید «ولبیتورین»، «پروزک» و «افکسور» داروهای ناآزموده را بر امیلی بیازماید به همین خاطر از بستری کنندگان امیلی می‌خواهد تا با مسئولیت او، بیمار مبتلا به افسردگی شدید را ترخیص کنند. امیلی با شوهرش ملاقات می‌کند ولی تحت تاثیر داروهای ضد افسردگی جدید، میل جنسی‌اش افول کرده و اصلا حال خوبی ندارد. حتی احساس می‌کند دوباره به خودکشی تمایل پیدا کرده است. او فورا با دکتر بنکس تماس می‌گیرد و حال و روزش را به او توضیح می‌دهد.

دکتر بنکس در ملاقات با نماینده یک شرکت داروسازی از تاوان دو میلیاردی شرکت فایزر به‌خاطر داروی غیرایمن صحبت می‌کند و سپس پیشنهاد ۳۰ هزار دلاری برای آزمون دلاترکس داروی تازه دیگری را با چانه زنی به ۵۰ هزار دلار افزایش می‌دهد.

امیلی همان موش آزمایشگاهی است که با توجیهات دکتر بنکس تحمیق شده و مصرف دلاترکس را آغاز می‌کند. امیلی تحت تاثیر جنون آنی از عوارض داروی تحت آزمایش، مارتین را با چاقو به قتل می‌رساند اما به یاد نمی‌آورد که چه اتفاقی افتاده است. پس از دستگیری امیلی از سوی پلیس و پیدا شدن قرص‌های ضد افسردگی تحت آزمایش، تشت رسوایی دکتر بنکس و شرکت داروسازی بر زمین می‌افتد و عواقب شوم فساد نظام دارویی آمریکا دامن‌گیر همه می‌شود.

فیلم با اعلام ابتلای امیلی به نوعی اسکیزوفرنی و بستری شدن وی در آسایشگاه روانی به آخر می‌رسد.

این فیلم ۱۰۶ دقیقه ای محصول کشور آمریکاست. هنرمند پرآوازه استیون سودربرگ فیلم را کارگردانی کرده و لورنزو دی بوناونتورا تهیه کننده آن است. فیلمنامه این فیلم را اسکات برنز نوشته و بازیگران جود لا، رونی مارا، کاترین زیتا جونز، چنینگ تیتوم هستند. موسیقی فیلم را توماس نیومن ساخته و فیلم‌برداری آن را نیز خود استیون سودربرگ انجام داده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا